ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزاول
«به همین ماه رمضون قیمت اونور ساله. راه داشت کمترش میکردم»
دستهی دوهزارتومانیها را تا 104 هزارتومان میشمارم و شیرآب ایرانی آشپزخانهی آپارتمان اجارهایمان را از روی پیشخوان مغازهاش بر میدارم و میگذارم صندلی عقب، کنار سینک ظرفشویی. حالا باید توی این گرما فکری به حال کولر ایرانیمان کنم که گوشهی خیابان زیر آفتاب در حال تلف شدن است.
پیکان وانتی ترمز میزند جلوی پایم. جوانی 30 ساله پیاده میشود، یکطرف کولر را بلند میکند و میگوید: «به همین ماه رمضون اگه بذارم بمونی گوشهی خیابون!»
دعای روز اول: اللَّهُمَّ اجْعَلْ صِیَامِی فِیهِ صِیَامَ الصَّائِمِینَ وَ قِیَامِی فِیهِ قِیَامَ الْقَائِمِینَ وَ نَبِّهْنِی فِیهِ عَنْ نَوْمَةِ الْغَافِلِینَ وَ هَبْ لِی جُرْمِی
فِیهِ یَا إِلَهَ الْعَالَمِینَ وَ اعْفُ عَنِّی یَا عَافِیاً عَنِ الْمُجْرِمِینَ....خدا! روزه نماز منو هم جزو روزه نمازها حساب کن. بزن تو سرم تا از خواب غلفت بیدار شم. اشتاباهاتم رو به بزرگی خودت ببخش ای خدای همهی عالم! ازم بگذر تو که از همهی آدمای درب و داغون میگذری!