تن‌ها

بسم‌الله| هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان. ایستادم کنارت. گفتم «چرا تن‌ها؟». آستین‌هایم را زدم بالا و دست‌هایم را گذاشتم روی‌ ظرف‌های نشسته. یاد بچه‌گی‌هایمان افتادی. گفتی «آن‌روز توی حیاط خانه‌تان خیلی تلاش کردی حباب درست کردن را یادم بدهی. یادت هست؟» گفتم « یادم هست دوست داشتم برسانمشان به ماه». با انگشت‌های کفی‌ات حلقه‌ای درست کردی و نفس کشیدی تویش. حباب رنگی با نفس‌هایت بزرگ شد و رفت بالا. نشست کنار قرآن روی طاقچه.
هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان که حباب تو رسید به آسمان. به ماه.

26 |سی‌روزنامه |روز بیست‌ودوم

شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۱، ۰۵:۱۸ ب.ظ
بسم‌الله... گرد و خاک خانه‌تکانی آن‌قدر زیاد بود که حساب روزهای مانده تا مهمانی سی‌روزه‌ را گم کنیم اما حالا که اولین روز مهمانی شده اولین روز خانه‌دار شدن‌مان فرصت خوبی‌است که ساعت‌های مانده‌از سی‌روزه‌ی خدا را قدر بدانیم. به رسم سال‌های پیش قلم دست می‌گیریم برای ثبت لحظه‌هایی از این روزها در این نامه. که بشود سی‌روزنامه.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

روز بیست‌ودوم
پارچه‌ی قرمزی را دور سرش پیچاند، تکیه داد به شمشیر زرد پلاستیکی‌اش،گفت:
«ببین رضا. مثلا حضرت عباس داره نماز می‌خونه شمر از پشت بهش حمله می‌کنه»
رضا ایستاد. شمشیر آبی پلاستیکی‌اش را فرو برد زیر شال سبزی که بسته‌بود دور کمرش:
«آره. این‌جوری بهتره. پس برو از کنار ستون بیا»
از کنارشان که رد می‌شدم، حضرت عباس ایستاده بود رو به نرده‌های مجتمع و شمر رسیده‌‌بود پشت سرش. نزدیکی‌های بلوک یک برگشتم تا ادامه‌ی ماجرا را ببینم.
شمر افتاده‌بود روی زمین و حضرت عباس بالای سرش ایستاده و می‌گفت:
«فکر کردی می‌تونی از پشت خنجر بزنی؟»


مچاله‌ها:
یک. دهات بودیم و کلا بی‌دسترسی.
دو. شب قدر دعایمان کنید.
سه. به صادق: چون اونجایی که ما بودیم اسمش یه چیز دیگه‌س!
چهار. به سید: یادش به‌خیر. اگه به‌جای کامنت پیامک می‌دادی که بتونم بخونم حتما پیشنهادت رو عملی می‌کردم.
پنج. به حسین: یادم رفت.
شش. به محمدمهدی: مجتمع کناری ما خونه سه خواب ندارن. هر چی هست دو خوابه!


دعای روز بیست‌ودوم: اللهم افْتَحْ لی فیهِ أبوابَ فَضْلَکَ وأنـْزِل علیّ فیهِ بَرَکاتِکَ وَوَفّقْنی فیهِ لِموجِباتِ مَرْضاتِکَ واسْکِنّی فیهِ بُحْبوحاتِ جَنّاتِکَ یا مُجیبَ دَعْوَةِ المُضْطَرّین ...... خدایم! تو این روز درهای بخشندگی‌ت رو به‌روم باز کن و برکتت رو سرازیر کن سمتم. و یه توفیقی بهم بده که اسباب خشنودی‌ت رو فراهم کنم و اون وسط مسط‌های بهشت یه جای خوب صابخونه‌م کن. ای‌که صدای همه‌ی بیچاره‌ها رو می‌شنوی!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۵/۲۱
مهدی شریفی

نظرات  (۱۰)

عییز من!!
فک می کنی من بیکارم بیام از تو وبلاگت جوابتو بخونم!؟ اسمس بده!
(بعدشم نگهبان مجتمعتون گف! به من چه؟)



آره. راس می‌گی! حواسم نبود در حال تدارک دیدن برای دعوتی ماه رمضون هستی!
اینقد بهانه نیارید
تازه رفتیم خونمونو
اسباب کشی داشتیمو
نت نداریمو
شرکتی که بهش درخواست دادیم طولش میده و
فاصلمون تا کافی نت زیاده و
دهات بودیمو
دیگه چی؟
آخه آدم متاهل چه به سی روزنامه نوشتن ؟
والا
.
.
البته با عذر خواهی از جناب ماه



بهانه نیست باور بفرمایید. آخه راستشو بخواید ما
اول رفتیم خونمون
و درگیر اثاث‌کشی شدیم
بعدش نت نداشتیم
درخواست که دادیم طول کشید یه هفته
بعد دقیقا همون روزی که نتمون وصل شد
سفر پیش اومد به یه دهات
تا همین امروز صبح
اگه چیز دیگه پیش نیاد ایشالله هستیم!

راستی ایضا مارو هم دعا کنید



محتاج به دعاییم!

۲۲ مرداد ۹۱ ، ۰۱:۱۵ فدائی اسلام
بسم الله
الحمدالله دوباره رویت شدید، پیرمان در امد از بس امدیدم و نبودید



الحمدلله که شما هم تشریف اوردید دوباره

ی بار بشینیم حرف بزنیم...
دلم برای حرف زدن تنگ شده...
ی بار بشینیم فقط بخندیم... سلطون و فضلی رو بندازیم وسط به جون هم با مجی و بلبل...
ی بار بریم ی بیت الشهداء...
دلم برای همه شون تنگ شده... برای حجره 206...
خیلی پیر شدیم! نه؟
دارم میرم تهران...
قصد ده روز میکنم اگه اومدی به خانوادت سر بزنی ی ندا بده همدیگه رو ببینیم احمدم هست.
...
نمیای ی تئاتر اجرا کنیم؟
خالم با داییم بازی میکردن...
داییم میگه یکی بشه امام علی یکی ابن ملجم خالمم ساده میگه من امام علی...
کلی خوشحال...
داییم با چوب محکم میزنه به فرق سرش!!!
...
دیشب دلم به حالت سوخت!
جدی میگم!
ی لحظه از ته دل آرزو کردم کاش هم زن داشتم هم ماشین!
زن برای اینکه جلو تو و خانومت خجالت نکشم!
ماشین برای اینکه ببرم برسونمتون!
راستی وبلاگ خوبی داری به منم سر بزن!
منو با اسم چلدی لینک کن بعد بیا بگو با چه اسمی لینکت کنم!
...
تلافی اون کامنتت!!
به صادق:
اینم عکسی از مجن! به نظرم عکس عروسی مهدی باشه!
=))
http://www.dourbin.net/showimage.aspx?mode=800&imagepath=/dourbinsd_content/media/image/2010/10/46454_orig.jpg
۲۲ مرداد ۹۱ ، ۲۰:۴۶ زهرا (بانو)
عشق فقط یک کلام
علی علیه الســـلام
التماس دعا !

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی