37 |جعبهی آهنی
جمعه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ۰۷:۳۰ ق.ظ
بالا و پایین مغازه را برانداز میکنم.
سِری پیچگُشتیهای زرد و مشکی چشمم را میگیرد. هفت تا. از کوچک تا بزرگشان بهکار میآیند. هر آدمی در زندگیاش به پیچهای زیادی میرسد. پیچهای ریز و درشتی که باید محکم شوند. که یا هیچ دستی زور باز کردنشان را ندارد.
بعد میروم سراغ قفسهی چسبها. برای چسباندن همهی چیزهای شکسته.
آچارها را هم توی دست میگیرم. سری خوشدستتر و قرصترش را انتخاب میکنم تا پای کلنجار رفتن با مهرههای زنگزده و قدیمی لنگ نمانم.
فرانسه و انبردست و انبرقفلی را هم برای اطمینان بر میدارم و همه را جا میدهم توی جعبهابزار آهنی آبیو زردی که بیستوسههزارتومان بابتش هزینه کردهام.
وقت حساب کردن یادم میآید بعضی دیوارها محکمتر از آناند که بشود با میخ و چکش از سر راه برشان داشت. آنوقت به فکر میافتم یک دریل خانگی هم اضافه کنم به خریدها تا اگر به دیواری رسیدم که سفت بود، حسابش را برسم.
ساعتی بعد وقتی در جعبهی آهنی را باز میکنم برای همهی پیچها و میخها و مهرهها و دیوارها وسیله و ابزار دارم. خوبتر که نگاه میکنم میبینم اگر شیشهای، ظرفی، کاسهای یا دیواری بشکند، یا ترک بردارد چسب و وصله برای ترمیمش دارم اما اگر دلی از دستم بیفتد و بشکند...
جعبهی ابزار آهنیام هنوز خیلی چیزها را کم دارد.
سِری پیچگُشتیهای زرد و مشکی چشمم را میگیرد. هفت تا. از کوچک تا بزرگشان بهکار میآیند. هر آدمی در زندگیاش به پیچهای زیادی میرسد. پیچهای ریز و درشتی که باید محکم شوند. که یا هیچ دستی زور باز کردنشان را ندارد.
بعد میروم سراغ قفسهی چسبها. برای چسباندن همهی چیزهای شکسته.
آچارها را هم توی دست میگیرم. سری خوشدستتر و قرصترش را انتخاب میکنم تا پای کلنجار رفتن با مهرههای زنگزده و قدیمی لنگ نمانم.
فرانسه و انبردست و انبرقفلی را هم برای اطمینان بر میدارم و همه را جا میدهم توی جعبهابزار آهنی آبیو زردی که بیستوسههزارتومان بابتش هزینه کردهام.
وقت حساب کردن یادم میآید بعضی دیوارها محکمتر از آناند که بشود با میخ و چکش از سر راه برشان داشت. آنوقت به فکر میافتم یک دریل خانگی هم اضافه کنم به خریدها تا اگر به دیواری رسیدم که سفت بود، حسابش را برسم.
ساعتی بعد وقتی در جعبهی آهنی را باز میکنم برای همهی پیچها و میخها و مهرهها و دیوارها وسیله و ابزار دارم. خوبتر که نگاه میکنم میبینم اگر شیشهای، ظرفی، کاسهای یا دیواری بشکند، یا ترک بردارد چسب و وصله برای ترمیمش دارم اما اگر دلی از دستم بیفتد و بشکند...
جعبهی ابزار آهنیام هنوز خیلی چیزها را کم دارد.
مچالهها:
بیست و هفتتومان دادیم یک نیمکت چوبی برایمان بسازند و یک چهارپایه.
حالا با نیمکت چوبی و چهارپایهمان گوشهای از هال را کردهایم کافه.
توی منوی نوشیدنیها فقط چای هست و شیرکاکائو و گاهی شیرنسکافه.
کافهی کوچکمان شبوروز ندارد. فقط حوصله میخواهد و دونفر آدم پایه.
اگر گذرتان خورد در کافهمان باز است. با دلتان بیایید که هست بهترین سرمایه.
اینجا هم گذاشتهایم عکسی از این کافه.
حالا با نیمکت چوبی و چهارپایهمان گوشهای از هال را کردهایم کافه.
توی منوی نوشیدنیها فقط چای هست و شیرکاکائو و گاهی شیرنسکافه.
کافهی کوچکمان شبوروز ندارد. فقط حوصله میخواهد و دونفر آدم پایه.
اگر گذرتان خورد در کافهمان باز است. با دلتان بیایید که هست بهترین سرمایه.
اینجا هم گذاشتهایم عکسی از این کافه.
۹۱/۰۶/۱۰
کافه رنگ و لعاب میخواهد.
اینجور (یکرنگ) چوبش چوبیتر نیست؟