تن‌ها

بسم‌الله| هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان. ایستادم کنارت. گفتم «چرا تن‌ها؟». آستین‌هایم را زدم بالا و دست‌هایم را گذاشتم روی‌ ظرف‌های نشسته. یاد بچه‌گی‌هایمان افتادی. گفتی «آن‌روز توی حیاط خانه‌تان خیلی تلاش کردی حباب درست کردن را یادم بدهی. یادت هست؟» گفتم « یادم هست دوست داشتم برسانمشان به ماه». با انگشت‌های کفی‌ات حلقه‌ای درست کردی و نفس کشیدی تویش. حباب رنگی با نفس‌هایت بزرگ شد و رفت بالا. نشست کنار قرآن روی طاقچه.
هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان که حباب تو رسید به آسمان. به ماه.

47 |سرنوشت یک کاغذ (نگاه دوم)

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۱۸ ب.ظ
اشاره: چیزی نمانده تا رسیدن روز انتخاب. روزی که قرار است با همین دست‌ها، سرنوشت یک کاغذ را تعیین کنم. کاغذی که به اراده‌ی من سرنوشتش خط‌خطی می‌شود آن‌قدر از این دنیا سهم دارد که برایش فکر کنم. پس تا آن‌روز می‌خواهم فکر کنم و بلندبلند به هرچه می‌توانم نگاه کنم:
ـ نگاه اول: یک قاعده‌ی درپیت!


نگاه دوم: طعم آب‌میوه

سه‌تا لیوان را خیلی‌سال پیش، کسی آورده‌بود برای ما سه‌تا. من و خواهر و برادر بزرگم. هجده نوزده‌‌سال پیش یعنی. که من شش، هفت‌ساله بودم. چون همه با ته‌تغاری‌بازی‌های من آشنا بودند حق انتخاب را دادند به من. یکی از لیوان‌ها سبز بود، رنگ محبوب کودکی‌هایم. یکی‌شان بزرگ‌تر از بقیه بود، و برای حرص شکم زدن مناسب‌تر. آن‌یکی هم عکس جوجه‌ای داشت که نمی‌شد به سادگی چشم به‌رویش بست. مگر می‌شد به راحتی انتخاب کرد؟
سال‌ها بعد، وقتی بین کلاس‌ها گلّه‌ای می‌رفتیم مغازه‌ی حاج‌ممّد، وقتی همه آب‌میوه‌ی دور دوم را سفارش می‌دادند، من هنوز انتخاب نکرده‌بودم که به‌خاطر چشم‌هایم آب‌هویج سفارش بدهم یا به‌هوای دلم شیرنارگیل یا محض گرما آب‌طالبی!
قصه‌ی انتخاب، قصه‌ِ عجیبی است. هرچه بیشتر به گزینه‌های انتخاب فکر می‌کنی، گیج‌تر می‌شوی.
مشکل از این‌جا نیست که ملاک‌های انتخاب روشن نیست. از این‌است که وزن‌ هر شاخص‌ معلوم نیست. مثلا اگر من می‌توانستم نوزده‌سال پیش درست‌وحسابی درک کنم، برای یک لیوان، وزن شاخص رنگ بیشتر است یا اندازه‌ یا طرح رویش، گیج و گول نمی‌شدم!
حالا که چی؟
هشت‌نفر نشسته‌اند جلوی من. هشت‌نفری که لا‌اقل شش‌نفرشان، وجوه اشتراک‌ زیادی با هم دارند. اگر با ضرب‌وزور قبول کنیم انتخابات دو قطب اصلی‌دارد، دست کم در قطب اصول‌گراها گزینه‌هایی هستند که هرکدام ویژگی‌ ـ نسبتا منحصربه‌فردی ‌ـ دارند. همین است که چهره‌ی این انتخابات را کمی متفاوت کرده. 
"مدیریت کلان اجرایی"، "مدیریت فرهنگی" ، " اصلاحات اساسی اقتصادی"، "احتمال رای‌آوری بالا"، "محبوبیت در دنیا"، "پرستیژ سیاسی"، "تایید علما"، "جانباز بودن"، "فرهنگی بودن"، "تحصیلات مرتبط با مدیریت اجرایی"، "ساده‌زیستی"... کدام‌شان وزن‌ بیشتری دارند برای انتخاب من؟ کدام‌شان مهم‌ترند؟
اصلا می‌شود با این همه متغیر ریز و درشت به نتیجه رسید؟ اصلا می‌شود ریاست‌ بر مردم را یک رشته‌ی دانشگاهی یا شغلی دانست که بتوان گفت دقیقا کدام‌یک از این توانایی‌ها بیشتر به کار می‌آید؟
این هیکل، حتی فکر می‌کند با اندکی تسامح، برای هرکدام از این شاخص‌ها مثال‌هایی بعد از انقلاب داشته‌ایم. یک‌زمان مدیر اجرایی خوب داشته‌ایم، یک زمان آدم سازش‌کار با غرب داشته‌ایم، یک زمان آدم ساده‌زیست داشته‌ایم، یک زمان آدم جسور داشته‌ایم، یک زمان آدم شیخوخیت‌دار داشته‌ایم، ... همه‌ی این‌زمان‌ها گرچه خوبی‌هایی بوده اما نقص‌‌ها مشکل‌ساز شده. با این حساب می‌‌توان گفت مهم‌ترین نیاز و پروزن‌ترین ملاک کدام است؟

"امابعد" این فکرها،‌ فکر دیگر‌ی‌است. این‌که هرچند امروز حماسه‌ی اقتصادی و حماسه‌ی سیاسی و زنده‌نگه‌داشتن گفتمان انقلاب و امام راحل و نجات اوضاع معیشتی و  رسیدگی به اوضاع فرهنگی همه مهم و اولویت‌دار باشند، اما وزن یک ویژگی، از وزن همه‌ی این ویژگی‌ها بیشتر است. اگر آن ویژگی در کسی باشد بقیه‌ی ویژگی‌ها را می‌شود تا حدودی تضمین کرد اما اگر آن ویژگی نباشد تضمینی برای این‌های دیگر نیست!
من پیش خودم اسم این ویژگی یا شاخص را می‌گذارم"خردورزی ولایت‌مدارانه".
برای توضیح و تفصیلش حرف‌هایی در فکرم هست که شاید بعدتر، بلندبلند بهشان نگاه کنم اما خلاصه‌اش این است که:
پرمخاطره‌ترین مساله‌ی امروز انقلاب، قبل از "نابسامانی اقتصادی" و "هجوم فرهنگی" خطری از جنس اندیشه است. اندیشه‌ای که بر اساس آن "رهبری" تا حد و اندازه‌ی "مقام اول کشور در قانون اساسی" تنزل پیدا می‌کند و در حل و فصل مسائل "هم‌عرض" بسیاری از"کارشناس"‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و حقوقی دیده می‌شود.
آن‌وقت گرچه می‌توان اسم کسی را که به رهبر احترام می‌گذارد ـ و اتفاقا ارادت ویژه‌ هم به او دارد ـ گذاشت "دوست‌دار" رهبر و نظام، اما نمی‌شود او را صدا زد "ولایت‌مدار"
ولایت‌مدار یعنی کسی که اگر خردورزی می‌کند، اگر دارای اندیشه و فکر و برنامه و سیاست و ... است،‌ همگی را در مقام اجرا و عمل با چهارچوب "ولایت‌مداری" تطبیق دهد.  بی‌شک در ۲۴ سال گذشته فردی با این ویژگی روی‌کار نبوده. (یا اگر این‌طور خواسته شروع کند، موفق نبوده)
خردورز ترین ولایت‌مدار را شاید نشود به راحتی تشخیص داد، اما بدون شک ـ لااقل این‌جور که من فهم کرده‌ام ـ شناختنی است. این روزها فرصت خوبی است برای این شناسایی!
خلاصه و بعد از همه‌ی این حرف‌ها این‌که:
یادم نیست نوزده‌سال پیش، آخرش کدام لیوان را صاحب شدم اما یادم هست اول گذاشتم بقیه انتخاب کنند و بعد دیدم هر کدام طرف‌دار بیشتری دارد بهانه‌ی همان را گرفتم. یعنی این‌قدر احمقانه و کودکانه عمل کردم!!

مچاله‌ها:

یک: یکی از معماهای این‌روزهای خانه‌ی ما این دیالوگ در تبلیغات اوشین بود:
"زن (باخوشحالی) رو به مرد: بچه پسره. تو پدر شدی!"
یعنی اگه بچه دختر بود پدر نمی‌شد؟!

دو: امروز برای اولین‌بار (واحتمالا آخرین‌بار در عمرم) سوار لودر شدم!
آرام‌رفتنش و بسته‌شدن بانک را که به رخ راننده‌ی آذری کشیدم،
غیرتی شد و پایش را گذاشت روی گاز
و وقتی حسابی سروصدای آن غول آهنی درآمد، با افتخار گفت:
"الان مث یه سواری داره ۵۰ کیلومتر در ساعت می‌ره! چی فکر کردی؟"

سه: عیال، پس از دقائقی تامل در مصاحبه‌‌ی کدخدایی (سخن‌گوی شورای نگهبان):
"چرا این آقا ثبت‌نام نکرد؟ من می‌خوام به این رای بدم"

چهار: عید حضرت پدر مبارک!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۳/۰۱
مهدی شریفی

نظرات  (۳۲)

۰۱ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۲۷ سطری به یادگار
سلام!

مشتری دائم شده ام

دست مریزاد به این اندیشه ولایت مدار!

امیدوارم بتوانیم پیداکنیم در میان این هشت تن آن را که شما گرایش را دادید!

ایدون باد!



پاسخ:
پاسخ: انشاء‌الله
این عبارت "ایدون باد!" رو دقیقا متوجه نشدم اما احتمالا معنایش این باشد که "جوراب نو مبارک" که در جواب باید عرض کنم: "الحمد‌الله"
ازاونجایی که من هنوز هم وقتی خودمو میذارم تو موقعیت 5،6 سالگی شما نمیدونم باید کدوم لیوان رو انتخاب کنم به این نتیجه رسیدم که برای انتخاب رئیس جمهور که اصلن صلاحیت ندارم! :|

ولی راه حل خیلی خوبی بود. خیلی کمک کننده و تاثیرگذار.

من هم اتفاقن خوشم اومد از کدخدایی! :|


پاسخ:
پاسخ: انتخاب شونده‌ها صلاحیت می‌خوان نه انتخاب کننده‌ها!
کدخدایی آدم خوبیه.
خردورزیِ ولایتمدارانه؟ یا ولایتمداریِ خردورزانه؟ اینها با هم فرق می کنندها! من فکر می کنم منظور شما بیشتر دومی بود نه اولی.

پاسخ:
پاسخ: نه اتفاقا. دقیقا با عنایت به همین تفاوت اساسی،‌ اولی را انتخاب کردم. صفت همیشه دایره‌ی موصوف را محدود می‌کند. «گل قرمز یعنی نه همه‌ی گل‌ها، فقط گل‌های قرمز.» از این رو:
ولایت‌مداری خردورزانه، یعنی نوعی از ولایت‌مداری که در چهارچوب عقلانیت بگجند. یعنی اگر مثلا من خودم تشخیص دادم که رابطه با آمریکا عقلانی تر است، اینجا باید ولایت‌مداری را کنار بگذارم و خودم را هم‌عرض ولی فقیه یک کارشناس سیاسی ( و به تعبیری مجتهد سیاسی) بدانم و آن‌طور عمل کنم.
و نکته‌ی نهفته در خردورزی ولایت‌مدارانه این است که تنها نوعی خردورزی می‌تواند برای یک مدیر و رئیس‌جمهور شایسته باشد که ولایت‌مداری آن‌را محدود کند. آن‌وقت دیگر فرد خودش را مجتهد سیاسی بالکل نمی‌داند. آدم اندیشمندی می‌داند که در عین حال پایند به ولایت‌فقیه (متصل به ولایت معصوم) هم هست.
متن رو نتونستم بخونم؛ امام مچاله ها را چرا.
عید شما هم مبارک
خب پس خدا کنه بین این آدمها کسی با این ویژگی ها باشه :)
.
ممنون از توضیحاتتون.

پاسخ:
پاسخ: ان‌شاء‌الله.
و ممنون از دقت شما.
سلام

چقدر خوب فکر کردی و چقدر خوب بیان و تشریح کردی . دقیقا شاخص اصلی برای انتخاب باید ولایتمداری باشه یا همون چیزی که گفتی خردورزی ولایتمدارانه .

از بحث سیاسی پیش کشیدن در این روزها متنفرم از بس که مسائل اقتصادی گریبانگیر ملت شده ، تا بخواهی حرف بزنی تورم و هزار درد دیگر را علم میکنند و بعد بر میگردند به حرف ِ امام که آب و برق را مجانی میخواستند بکنند و حالا چه شده ... وقتی ببینی طرف توان این را ندارد که درک کند امنیت برایش مهمتر است یا نان ! ، چه میشود به او گفت ؟ وقتی نمیتوانی حالی کسی بکنی که اگر باورت را به یغما بردند بعد هر چه که خود خواستند سر ِ جایش میگذارند ، چه فایده ای دارد سخن گفتن . و این هاست که باعث می شود دلم بخواهد زودتر روز انتخاب برسد و از انجا که اعتقاد دارم این کشور خودش صاحبی دارد که مواظبش هست ، دل به او سپرده ام ... خدایا این ملت را آن ده که آن به !

پاسخ:
پاسخ: ممنون خانم.
هرچند محمد ما رو تحویل نمی‌‌گیره ولی ما مجبوریم هی بلند بلند فکر کنیم و غیر مستقیم براش تبلیغات کنیم.

مردم ما تنلگر می‌خوان. یکی باید بشینه خاطرات 200 سال تا الان رو براشون مرور کنه و بدونن چی گذشته به این خاک و چه نگاهی محاصر کرده ما رو، تا مگه این‌که یه مقدار به خودشون بیان!
ضمنا پیشاپیش روزتونم مبارک ... ایشالا تا سال دیگه پسرتون چون پدر شدی دیگه !! یه جفت جوراب هزر تومنی اگه تا اون موقع پیدا بشه برات بخره کیفشو ببری ..

دیروز حرم سیدالکریم یادِ جفتتون بودم ...

پاسخ:
پاسخ: ما هنوز خودمون پسریم! ته تهش اینه که مرد حسابمون کنن!
منم اتفاقا هیچ حس خاصی ندارم به کدخدایی!
و چقدر این فکر کردن ها سخته!
برای م.ا.ه:
منم همینطور! انقد که فک کردم جمعه ی پیش روز پدره و زنگ زدم بهش تبریک گفتم و هنوزم داره بهم تیکه میندازه!
سلام
و چه خطر عظیمی ست باری سعادت مان این اندیشه : " اندیشه‌ای که بر اساس آن "رهبری" تا حد و اندازه‌ی "مقام اول کشور در قانون اساسی" تنزل پیدا می‌کند و در حل و فصل مسائل "هم‌عرض" بسیاری از"کارشناس"‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و حقوقی دیده می‌شود. "
و چقدر دور از گفتمان انقلاب اسلامی .

- چند سالی هست که درگیر این فکرم در جهت گیری هایم ...نمیدانم من شبیه جامعه شناس هاشده ام یا شما شبیه روانشناس ها....-

امیدوارم قصه ی انتخاب هایمان خوب باشد . همیشه . از لیوان و نوشیدنی گرفته تا رئیس جمهور و مذهب و سبک زندگی...

من هم حس و حالی دارم شبیه به حضرت ماه ! میخواستم به کسی رای بدهم که متاسفانه نیست !
یاعلی

پاسخ:
پاسخ: ـ انشالله به‌خیر بگذره و این "فتنه‌ی" عمیق‌تر و خطرناک‌تر آخرین آزمایش مردم پیش از ظهور حضرت صاحب‌الزمان باشد.

ـ ما توی محل تحصیل‌مان همیشه با هم‌دوره‌ای‌هایی که روان‌شناسی می‌خواندند دعوا و کل‌کل داشتیم. الان هم که هم را می‌بینیم باز شروع می‌کنیم به مسخره کردن هم. و البته همیشه برتری با ما بوده و آن‌ها بوده‌ که کم آورده‌اند!
۰۲ خرداد ۹۲ ، ۱۵:۱۸ عارف عبداله‌زاده
"انتخاب شونده‌ها صلاحیت می‌خوان نه انتخاب کننده‌ها"

این پاسخ تو به من می‌دی؟

پاسخ:
پاسخ: چشه آقا؟!
مشکل دموکراسی هم توی همینه. اینکه بسیاری از انتخاب کننده ها صلاحیت ندارن. صلاحیتِ انتخاب کردن رو ندارن. چون نمی دونن کیه که صلاحیت انتخاب شدن رو داره. به شدت تحت تاثیر رسانه ها قرار دارن. توی هر جامعه ای یه چیز میاد و رای توده رو به سمتی می بره. مثلا سال 88 یه نمونه ش بود. مردم اشتباهی کردن که مثه چی پشیمون شدن ولی الان هم دارن اون اشتباه رو تکرار می کنن. چرا؟ چون چهارسال گذشت ولی ملت صلاحیتِ انتخاب کردن رو پیدا کردن. عقلشون بکار نیفتاد. هنوز منتظرن یه نفر از بالا براشون دیکته کنه که باید به کی رای بدن. هنوز منتظرن یکی براشون ملاک بچینه. شخص معین کنه. بله! مردم هم باید صلاحیت داشته باشن. این صلاحیتِ انتخاب کردن بدست نمیاد مگر با چشمِ باز، با ایمان و اعتماد به اینکه ماییم که باید تصمیم بگیریم نه هیچکسِ دیگه. ولی افسوس .....

پاسخ:
پاسخ: پس شاید بشه این‌جور کلام شما رو منعقد کرد که "بالقوه صلاحیت دارن" همه اما باید این صلاحیت رو بالفعل کنن.
یعنی باید با ارتقاء بینش خودشون قوه‌ی صلاحیت ذاتی‌شون رو فعلیت ببخشن!
۰۲ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۵۹ عارف عبداله‌زاده
حوصله توضیح ندارم، کد می‌دم:

قضیه خلافت بعد پیامبر و صلاحیت انتخاب کنندگی خدا نه مردم و ...

هان!؟

پاسخ:
پاسخ: آقا چرا خلط مبحث می‌فرماین شما!؟
ما که برای انتخاب ولی امر مردم جمع نشدیم. ما با این انتخاب تنها بخشی از اداره‌ی جامعه رو ـ زیر نظر، حکومت و نفوذ ولی‌فقیه در سلسله مراتب طولی ولایت الاهی ـ قراره بسپریم به دست یه فرد منتخب. اون‌چه که برای صلاحیت رای‌دهنده‌ها اتخاذ می‌شه هم عمومیه. قرار نیست فرد منتخب ولایت بر مردم پیدا کنه. قراره بشه حمال. نماینده. مسئول
۰۲ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۲۷ سرباز شهاب
تامل بر انگیز بود.
اتفاقا توی این انتخابات احساس میکنم خیلی نیاز به راهنمایی دارم.
این اوشین کلا مغز ما رو درگیر کرده.

پاسخ:
پاسخ: تازه یه دونه اوشین کم بود ضرب‌در 4 شده!
۰۳ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۵۴ عارف عبداله‌زاده
آقا چرا عصبانی می‌شی شما؟
یه قیدی؛ چیزی!

پاسخ:
پاسخ: به جان بچه‌هام اگه عصبانی شده‌باشم!
(آیکون ارادت)
سلام.
کاش خونه تقدم اومده بودی.
بحث سباسی هم شد.

این رو که مفروغ عنه بگیری میرسی به کلمه قوه مجریه.
یعنی اجرا یعنی مدیر به قول خودت حمال. اگه این نباشه اون خردورزی ولایت مدارانه به تنهایی کاری برای حماسه اقتصادی نمیکنه!


علی مطهری بی ادب و بی تربیته واقعا متنفر شدم ازش.


گفته باید بین جلیلی و هاشمی مسابقه دو بذارن!
یعنی چون پا نداره مسخرش کرده. حالم بهم خور ازش.

پاسخ:
پاسخ: حیف شد. دوس داشتم بیام. مهمونی بودیم شب عید!
خب می‌دونی.
به نظرم اگه طرف پتانسیل مدیریتی داشته باشه (گیرم که بهترین مدیر عالم نباشه) و اون‌وقت خردورز ولایت‌مدار هم باشه حتما حتما می‌تونه موفق باشه. یعنی این ولایت‌مداری اقتضا می‌کنه کار کنه. کم‌کاری، با ولایت‌مداری نمی‌سازه!

۰۳ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۲۱ زهره سعادتمند
آقا! چرا شما ثبت نام نکردید؟
من میخوام به شما رای بدم
!

پاسخ:
پاسخ: ای‌بابا!
ما خواستیم ثبت‌نام کنیم، دیدم محمدپورغلامی (مبصر کلاس خانم معلم) ثبت‌نام کرده دیگه تکلیف از گردن‌مون ساقط شد!
سلام مهدی عزیزم

این که کدام یک از شاخص ها دارای "اولویت" یا "وزن" بیشتری است را به نظر من هیچگاه نمی توان به درستی مشخص کرد، چون "تعاریف"ی که از این شاخص ها وجود دارد متفاوت است. و اصلا همین موضوع است که بزرگ ترین مشکل علوم انسانی است. شما بهتر از من می دانید که در گفتمان علوم انسانی و اجتماعی مرسوم در آکادمی های داخلی و خارجی، از یک "مفهوم"، به عدد "اندیشمندان" و "اندیش ورزان"، تعریف وجود دارد. بنابراین اولویت و وزن هر شاخص مبتنی بر تعریفی که از آن ارائه می شود متفاوت خواهد بود. پس در ابتدا باید "تعریف" خودمان را از هر شاخصی که بیان کردیم (مثلا همین شاخص هایی که نوشتی) به طور شفاف و ساده بیان کنیم و بعد از آن الولویت و وزن آن را بسنجیم.

دیگر اینکه الویت ها و وزن ها هم بر مبنای "اندیشه" و "تفکر" هر فردی متفاوت است. مگر اینکه استناد کنیم به سخن یک "راه رفته" ای که خیلی زودتر از ما این راه ها را رفته و پیچ و خم هایش را به خوبی بلد است.

در مورد شاخصی که هم فرمودید سلّمنا، درست است. اما مشکل در این است که "ولایت مداری" در مقام "تزاحم" (نمی دونم می شه این کلمه رو در اینجا به کار برد یا نه! فی البداهه بود) است که مشخص می شود. یعنی وقتی بین "نظر ولی" و "نظر انسان"، اختلاف به وجود می آید و انسان می بایست یکی را انتخاب کند، ولایتمداری نمود پیدا می کند. این که در چنین برهه ای، انسان کدام یک را انتخاب می کند، میزان ولایت مداری افراد مشخص می شود. و این هم تنها در مقام "عمل" مشخص می شود نه "نظر". مقام عمل هم یعنی بعد از احراز پست ریاست جمهوری.
نمونه مصداقی برای اثبات این موضوع زیاد است. مثلا احمدی نژاد کسی بود که بنا بر گفته خودش می خواست خاکریزی دویست متر جلوتر از ولایت درست کند تا از حجم هجمه ها به رهبری بکاهد. اما همین شخص هنگامی که با حکم رهبری در مورد مشایی مواجه می شود، دچار "تردید" می شود. و یا ماجرای عزل وزیر اطلاعات و... . خلاصه اینکه "سنجش" این شاخص هم کار خیلی سختی است.

دیگر اینکه محمد همچنان در صحنه انتخابات حضور داره و صلاحیت ش هم احراز شده. بدخواهان بدانند محمد زنده است چون نهضت زنده است. :)
اگر مابقی نامزدها هم اندازه شما عقلانیت داشتند و با دیدن امثاب بنده در صحنه انتخابات، احساس تکلیف نمی کردن، الان وضع مون خیلی بهتر بود. :)
ما یک استادی داریم - خدا حفظش کند - می‌گفت: از ما پرسیدند: به کی رای بدهیم خوب است؟ گفتیم: والا ما سی سال است فقط داریم می‌گوییم به کی رای ندهید تا خوب شود!
نقل همین خردورزی ِ ولایت‌مدارانه‌ی شما است. (حالا از توضیح مفصلش بگذریم)
+
لایک به نظر عیال!

پاسخ:
پاسخ: خدا حافظ این استاد باشد. که این‌قدر محتاط و عملیاتی ارائه‌نظر می‌کند.
می‌دانید. نباید خرده گرفت. تعیین یک شخص کار ساده‌ای نیست. همین‌که آدم بداند به کی رای ندهد خودش نصف راه‌است ها!
۰۳ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۳۲ م.شریفی به محمدآقای پورغلامی!
سلام منتخب واقعی ملت!
قبول دارم این سنجه را باید در "عمل" به‌کار بست. اما نهایت امر می‌توان آن‌هایی که با این معیار کنار گذاشته می‌شوند را تشخیص داد. مثلا من هم‌الان با این سنجه (و میزان اطلاعات هرچند نه خیلی زیادم) 4 نفر از این 8 نفر را به‌راحتی و بی‌تردید کنار می‌گذارم. برای باقی هم با کمی تحقیق در عمل‌کرد گذشته‌شان (در مناصب گوناگون) می‌شود از این سنجه کمک گرفت.

خوشم اومد از این تعبیر "عقلانیت" که به کار بردی. یعنی گرفتی که ما کجا را نشانه رفته‌ایم و برای خودمان محاسبه‌کاری کرده‌ایم که اگر رای بیاوری قرار است چه پستی به سرمان بزنی!
ببین اون لودره رو خیلی حال کردم. پردیسان سوارش شدی؟!

پاسخ:
پاسخ: آره. خودم بیشتر حال کرده‌بودم از سوارش شدن!
۰۴ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۳۶ عارف عبداله‌زاده
لودر تو پردیسان!؟

پاسخ:
پاسخ: لودر تو پردیسان با این همه ساخت و ساز عجیبه؟!
اعتراف می کنم که من یادم رفته بود بعد از تمام شدن رمان " تن ها " بیام اینجا...
و الان اومدیم و کلی فکرمون خوشش اومد از این سیاسی نوشت ِ لطیف .
.
نکته ی همه ی متن یه طرف دو خط آخر یه طرف !
مچاله ها هم عالی.

پاسخ:
پاسخ: باز خوبه شما اومدن به این‌جا رو فراموش کردید. برخی رفقای چندین‌ساله‌م بعد انتشار اون رمان کلا خودمو از یاد بردن!! یعنی این‌قدر بی‌ربط که خودشونم نمی‌دونن چرا!

چه بی انصاف ... نمیگم فکر کج ... انشاالله که اینطور نبوده .و فقط فراموشی مزمن گرفتن ...
چه خوب که شما باز هم مینویسین.من از همان ابتداها که می آمدم اینجا، مچاله نویسی ها را بیشتر دوست میداشتم.

پاسخ:
پاسخ: شما از همان اول لطف داشته‌اید.
واقعا ولایت مداری در عمل در واقعیت چه ربطی به حمال خوبی بودن داره چرا خودتونو گول میزنید اگرم باشه فقط نظریه

پاسخ:
پاسخ: آخه نمی‌شه حمال مردم نبود و پاسخ‌گو نبود و کار نکرد و کم‌گذاشت و بعد گفت که من ولایت‌مدار هستم!
ولایت‌مدار تو ذره‌ذره‌ی تصمیمات (نظری) و رفتارها (عملی) ولایت‌مداره.
پس اگه ما شانس بیاریم و بتونیم به درستی تشخیص بدیم کی واقعا واقعا ولایت‌مداره، می‌تونیم خیال خودمون رو بابت خوب‌کار کردن اون شخص هم تا حدودی راحت کنیم.
سلام
اول این "شیخوخیت‌دار" یعنی چی؟
.....................................................
تو کتاب اندیشه 2 دو فصل درباره ی اختیارات رهبری بود!
تو چاپ جدید حذف شده!
........................................................
مچاله ها: یک گیر میدی ها !" راسی این چیزایی که درباره اوشین میگن راسته؟
دو :تجربه جالب بود؟ لودر؟؟؟
سه:دیگه این دوره زمونه همیشه حق با خانم هاست" یه مرد خوب احتیاجات همسرش رو باید پاسخ بده"
عید شمام مبارک
______________________________

پاسخ:
پاسخ: ـ سلام
ـ یعنی کسی که همه ازش حساب ببرند و خیلی حرفش برو داشته باشه مثلا!
ـ چه تلخ! ایشالله که فقط فقط به‌خاطر گرونی کاغذ و .. بوده باشه.
ـ کدوم چیزا؟ من بی‌خبرم
ـ بد نبود.
ـ این رو نگید چی بگید!

نظرتون راجع به این چیه؟
میگن از آقای هاشمی خواستن مصلحتی کاندید بشن .
حالا مصلحتش کجاست
اینجا که وقتی مشایی رو رد صلاحیت کنن نتونه شاکی بشه
با این دلیل که هاشمی هم رد صلاحیت شده!
ربطی نداره ولی احساس نا امنی میکنم

پاسخ:
پاسخ: اون‌هایی که همیشه و به هر مناسبت میان از این‌جور تحلیل‌های یه لنگ در هوا ارائه می‌کنند، هم قصدی جز ایجاد احساس ناامنی در ما و شما ندارند. ایشالله که ما باورمون نشه به سادگی و اونا رو به نتیجه دل‌خواه نرسونیم.
یه زمانی هم می‌گفتن "خاتمی خودش جزء سناریوی نظام بوده که مثلا همه‌ی سلائق رو به نظام جلب کنن" یه زمانی هم می‌گفتن "احمدی‌نژاد با برنامه قبلی داره حرفای رهبری رو یکی درمیون جدی می‌گیره که مخالفین رهبری هم تو نظام باقی بمونن"
کلا حرف زیاده!!
۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۴۳ گرافیست کوچولو
سلام..
ارشیوتان را یکی در میان مطالعه کردم...نوشته هایتان بسی قابل تحسین است..:)

پاسخ:
پاسخ: پس فکر کنم یکی‌درمیان‌ بدهایش جامانده!
۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۹:۴۹ خارج ازچارچوب
حالا به نظرت کدوم یکی از لیوانا همین رنگی رو که به ظاهر نشون میده یا همین مزه ای که به نظر میاد رو داره؟!

پاسخ:
پاسخ: سوالت خیلی فلسفی بود. چندبار خوندم نفهمیدم یعنی چی!
۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۴۷ لحن ِ صریح ِ روزگار
خیلی خوب ! خیلی خیلی خوب !

توی این بلوای نوشته های تخریبی و انتقادی که بیشتر نزدیک به خصومت شخصی یا مسخره کردن دیگران ه تا مصلحت مردم و اطلاع رسانی و الخ ، این دست نوشته ها لازمن به نظرم !

پاسخ:
پاسخ: مرز بین تخریب و بررسی نواقص خیلی باریکه. باید از خدا خواست پامون نلغزه
۰۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۵۳ لحن ِ صریح ِ روزگار
راستی !

قسمت آخر و طرز انتخاب لیوان و شیوه ی کودکانه تون بیشتر از همه ی متن تاثیر گذار بود به نظرم !

پاسخ:
پاسخ: واکنشی بود به ملاکِ بی‌ارزشی که متاسفانه این‌روزها شده (یا داشت می‌شد) شاخص شناسایی اصلح!
وبلاگ خوبی دارین یعنی خوبیش به اینه که به اندازه خودتان شبیه بقیه نیس و برای متفاوت بودن از شلوغ بازی خرج نکردین
و نمک وبلاگتان هم ته حلق رو نمزنه تشویق شدم باز هم بهتون سر بزنم

پاسخ:
پاسخ: شما لطف دارید. البته این قضیه تفاوت واین‌ها رو متوجه نشدم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی