دوشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۳۵ ب.ظ
اشاره: چیزی نمانده تا رسیدن روز انتخاب. روزی که قرار است با همین دستها، سرنوشت یک کاغذ را تعیین کنم. کاغذی که به ارادهی من سرنوشتش خطخطی میشود آنقدر از این دنیا سهم دارد که برایش فکر کنم. پس تا آنروز میخواهم فکر کنم و بلندبلند به هرچه میتوانم نگاه کنم:
ـ نگاه اول: یک قاعدهی درپیت!
ـ نگاه دوم: طعم آبمیوه!
نگاه سوم: انأ رجلٌ خردورز!
یک وقتهایی پدر صدایت میزند که با هم مشورت کنید رنگ ماشینی که میخواهد بخرد آلبالویی باشد یا سیاه. تو حرف میزنی، خواهرت حرف میزند، برادرت حرف میزند، همه هم خدارا شکر، خردورز و صاحبسبک و ایده و هنر هستید و دستآخر شاید اصلاً به این نتیجه برسید که ماشین نخریدن بهتر باشد از هر کاری. آنوقت خردورزانهترین کار میشود بهترین کار و پدر تصمیم آخر را میگیرد!
اما یکوقتهایی پدر صلاح دیده ماشین را بخرد. پدرست دیگر! تو ، برادر و خواهر هم نظرتان را میگویید، اما پدر همچنان خرید ماشین را مصلحت میداند. آنوقت تو حاضری، با آنکه نظرت موافق نظر پدر نیست، آنرا به جان و دل بپذیری؟ یا که هنوز به خردورزی خودت مطمئنتری تا مصلحتاندیشی پدرانه و آنوقت شروع میکنی به تذکر دادن و نصیحتکردنش؟
اگر با همهی خردورز بودنت در سیاست و اقتصاد و حقوق و دین و فرهنگ، پای عمل که رسید، به درستیِ باور و مصلحتاندیشیِ ولی بالاسرت اعتماد و اطمینان داشتی، اسم خودت را بگذار خردورز ولایتمدار.
والا میشوی حکایت آن مردی (+) که به زعم خودش فهیم است و میتواند به ولیفقیه زمانش راه و چاه درست تصمیمگرفتن را یاد دهد، یا مثل آن خانم بزرگواری(+)که نامه مینویسد و به ولیفقیه زمانش مطالبی را خواهرانه "تذکر" میدهد.
یا اگر اینها نشوی، میشوی آن نامزدی که رای ولیفقیه زمانش را مودبانه زیر سوال میبرد (+).
از اینها بگذریم. یادت باشد اگر روزی آمد و نظری داشتی که خواستی به گوش پدر مصلحتاندیشت برسانی، یا نامهات را علنی ننویس، یا بنویس اما با ادب (+) ولایتمداری.
مچاله:
خواستیم خیرسرمان یک دو سیخی جگر روی بالکن خانه کباب کنیم،
خانه پر شد از دود و دم،
و نبود که سیستم ضد حریق آپارتمان را دیروزش تازه وصل کردهبودند،
ما بیخبر از همهجا تا به خود بیاییم، صدای آژیر بود و کمیبعد
هولوولای اهالی که میخواستند ما را از شر آتش نجات دهند!
ایکاش لااقل سر شب بود و از خواب بیدارشان نکردهبودیم
یا دستکم ایکاش سردر خانهی دودگرفته
چراغ قرمز روشن نمیشد و شناسایی نمیشدیم
یا اگر همهی اینها بود ایکاش ما آتش میگرفتیم و میسوختیم که آبروی یکسالهمان
بهخاطر دو سیخ جگر، بخار نشود.
نتیجهاینکه:
سیستم ضد حریق خانهتان را با مشت بترکانید و از کار بیندازید.
آدم اگر خدایناکرده خودش و خانهاش با آتش خاکستر شود بهتر است از اینکه
آبرویش اینطور باد هوا شود!
۰
۰
۹۲/۰۳/۰۶
مهدی شریفی
پاسخ:
پاسخ: یکدونکته:
1ـ شورای نگهبان توی همهی موارد فقط صالحین رو انتخاب میکنه. یعنی کف. یعنی کمترین حدی. یعنی مثلا کسایی که مقابل ولایت نیستن. کسایی که اقل مدیریت رو دارن. یه فیلتر حداقلیه. و یقینا خیلی واضحه که بین این 8نفر امتیازها در مدیریت و در ولایتمداری اصلا یکی نیست و متفاوته.
2ـ دقیقا داری از همون وزن صحبت میکنی. اینکه وزن شاخص مدیراجرایی بودن بیشتره یا وزن شاخص ولایتمداری. من فکر میکنم دومی. چرا؟ کسی که مدیریتش خوب باشه. مثلا شهر تهران رو با مدیریت اجرایی خیلی خوبش از نظر ظاهری از این رو به اون رو میکنه، اگه این مدیریتش از دل گفتمان سالم نشات نگرفته باشه، اونوقت دیگه به مبانی ارزشی فرهنگی دینی خودمون توجهی نداره. (همون معنای تکنوکرات دقیقا) پس این نوع مدیریتش میشه خوشخدمتی به فرهنگ بیگانه. یعنی یه گام کشور رو از دین دورتر کردن!
اما کسی که ولایتپذیری و پایبندیش به گفتمان اصیل اسلامی محکمتر باشه، و مدیریتش مثل نفر اول نباشه، ته ته تهش اینه که کار خیلی خاصی از نظر اقتصادی و سیاسی و ... نمی کنه، اما عوضش اوضاع رو بدتر نمیکنه. مردم رو از دینشون دورتر نمیکنه. درسته روند پیشرفت و توسعه اسلامی کند میشه، اما همین که از فرهنگ دینی دور نمیشیم خودش غنیمته! خطرش کمتره از اولی!
پاسخ:
پاسخ: بعلاوهی اینکه: و کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته!
پاسخ:
پاسخ: مرفه که نه!
آخه معمولا مرفهین این منطقه اگه هوس جگر به دلشون بیاد میرن جگری "امین" با خیال راحت همونجا جگر میخورن و کلا دردسر پخت و پزش رو نمیکشن!
سلامت باشید!
پاسخ:
پاسخ: اصلا فلسفهی نگارش این مچالهها همین است که مخاطبین گرانقدری که هیچوقت حوصلهی خواندن اصل متن را ندارند یک وقت ماخوذ به حیا نشوند!!!
پاسخ:
پاسخ: خدا باربیکیو را برای ما حفظ کنه.
پدر سائلین رو هم براشون نگهداره.
دو نکته به ذهن میاد:
1ـ فارغ از مثال پدر، ولیفقیه (در عصر غیبت و با آن پشتوانهی نظری و مبنایی عقلی و نقلیاش) یعنی همانکسی که در تمام شئون مصلحتاندیشیاش نفوذ دارد و "ولایتمدار" همان کسی است که دیگر بین خواست شخصی و جمعی ولی تفاوت نگذارد و پس از آنکه او را مبناءا (عقلا و شرعا و نقلا) پذیرفت دیگر اطمینان تام به او داشته باشد.
2ـ البته با شما خیلی موافقم خواست شورای نگهبان را مستقیما رای ولیفقیه ندانیم، اما غیرمستقیم چه؟ وقتی ولیفقیهی گفت به حکم شورای نگهبان کذا نگوییم یا قانون فصلالخطاب است و ...
و باز البته اینکه کسی خیلی مودبانه، خیلی محترمانه، با توجه به جایگاه خود در برابر شان و جایگاه ولیفقیه "استدعائا " چیزی را مطرح کند خیلی حسابش فرق میکند با اینکه از موضع بالا بابت رای شورای نگهبان به ولیفقیه "تذکر" بدهد!
پاسخ:
پاسخ: پاسختان کمیطولانی شد. گذاشتمش در این کامنت:
م.شریفی به --> جناب ..
پاسخ:
پاسخ: نه اتفاقا. من هنوز مطمئن مطمئن نیستم به کی رای میدهم. فقط میدانم (تا الان) مطمئنم به آقای شهردار، جناب روحانی، جناب عارف، و احتمالا جناب رضایی رای نمیدهم.
همسایهی بغلی با چشم پفکرده برگشت توی خانهاش و هیچ نگفت. و ایکاش چیزی میگفت! من هم برگشتم توی خانه و اولینکاری که کردم سنسورِ دودشناسِ وظیفهشناس را از سقف درآوردم!
پاسخ:
پاسخ: ما هم اگر تو خوابگاه بودیم شاید هر شب اینکارو تکرار میکردیم!
پاسخ:
پاسخ: بله خب. شما لطف دارید!
پاسخ:
پاسخ: نمی دونم چرا کلا دلم براش میسوزه. دیشب جلسهش رو با مهندسها دیدم از مهمونیهای خونهی ما هم خلوتتر بود
پاسخ:
پاسخ: سخت هست اما اگه آدم به همون دید تکلیفمحوری به قضیه نگاه کنه، حتی اگه ماجرای تحول رفتاری احمدینژادی هم پیش بیاد لازم نیست خودمون رو سرزنش کنیم از انتخاب و تکلیف الان!
پاسخ:
پاسخ: توی همین جملهای که از حضرت نقل فرمودید، وفاء به بیعت قبل از نصیحت اومده.
لازمهی وفاء به بیعت جز اینه که حق و جایگاه خودت رو در برابر ولی درنظر بگیری و بعد با این اوصاف دست به نصیحت بزنی؟ و این همان رعایت ادب ولایتمداری نیست که شما نیز به آن اشاره فرمودهاید؟
لطف دارید شما! اینها اگه در این حد انتشار بود که "مچاله" نمیشد
پاسخ:
پاسخ: پاسخ در:
م.شریفی --> سهیل
پاسخ:
پاسخ: اگر منظورتان این بود که بنده بهخاطر دو سیخ جگر قید ریاست بر جمهور را در آینده نزدیک میزنم، سخت در اشتباهید!
پاسخ:
پاسخ: سلام
یکدو نکته پیرامون بحث جمعیت:
1ـ یک نگاه خردورزانه شاید نتیجهاش بشود همان حرف جناب شهردار. کنترل جمعیت و ... اما یک نگاه خردورز در دایرهی "ولایتمداری" قطعا نتیجهاش مخالف با این نوع خردورزی مطلق است. رجوع کنید به:
http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=2630#26982
و
http://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=2630#26981
که صراحتاً ولیفقیه از غلط بودن سیاست کنترل جمعیتی حرف میزنند و تاکید بر تغییر این سیاست و افزایش جمعیت میکنند.
2ـ در مقام عمل چه چیزی باعث میشود خانوادهها به فکر فرزندآوری بیافتند؟ جز سیاستهای عملیاتی دولتمردان برای تسهیل امکانات مربوط؟ و این سیاستهای عملیاتی جز اینه که از مبنای نظری اون فرد استخراج میشه؟ و اینجا همون نقطهی حساسی نیست که ما باید کسی رو (مثل محمدپورغلامی) انتخاب کنیم که ازلحاظ نظری پایبند به گفتمان ناب اسلامی (ولایتمدار) باشه و سیاستهای عملیاتی برای افزایش جمعیت رو پیش بگیره؟
پاسخ:
پاسخ: پس سعی میکنم روزی یهبار آبروی خودم رو ببرم که کلا زندگیمون قشنگ بشه!
چطوره سرباز آقا؟ (بالبخند)
پاسخ:
پاسخ: قهقرا؟ تعریف شما از قهقرا چیست؟ از بیچاره شدن چی؟ از سوراخ و گزیده شدن چی؟
چرا اینقدر کلی و احساسی صحبت میکنید دوست بزرگوار؟
پاسخ:
پاسخ: حسین خیلی واضحه که داری دو تا بحث رو به هم ربط میدی. موضوع صحبت من (توی این پست و پست قبلی) این نیست که همه باید مثل هم خردورزی کنن و نظر داشتهباشن. من مخصوصا نوشتم "خردورزی ولایتمدارانه" که صحبت به اینجا نرسه. ما داریم از کسی صحبت میکنیم که قراره امور اجرایی مملکت رو دست بگیره. ما داریم از کسی صحبت میکنیم که یه قدم از نظریهپردازی و صحبت کارشناسانه رد شده.
خیلی واضحهه که آقا توی اون دیدار معروف و تاریخی با دانشجوها داره از انگ زدن به نظریات مخالف صحبت میکنه و نه مسائل اجرایی و کلان مملکت!
پاسخ:
پاسخ: قطعا خیلی خیلی سخته. شکی نیست.
ولی دربارهی این موضوعی که تو کامنت قبلی طرح کردی بیشتر تامل کن. معنای این برداشت تو این میشه که حضرت آقا اون بالا برای امور ادارهی کشور راهبری کنه و مثلا کسی که رئیسجمهور میشه (به اسم اینکه هر کسی یه نظر کارشناسی داره و آقا هم خودش اجازه داده همهی نظرات مخالف عملی بشن) اونکاری که خودش صلاح میدونه انجام بشه. این یعنی کلا رهبری یه چیز نمادینه!!
ببین برای اینکه قضیه روشنتر بشه، به مسائلی مثل رابطه با آمریکا، یا همین بحث جمعیت یا اقتصاد مقاومتی فکر کن.
حرف من اینه،کسی که خردورزی میکنه ولو به نظر کارشناسی دیگهای میرسه، بعد از مرحله و مقام مشورت (که نظرات رو به گوش رهبری رسوند)، و در مقام اجرا باید باید مطیع و ولایتمدار باشه. نه اینکه باز ساز مخالف بزنه و احتمالا (کما اینکه روسای جمهور قبلی همه براشون پیش اومد) شروع کنه از محدود بودن اختیاراتش حرف بزنه و ...
و اصلا اصلا من حتی توی یک جمله هم کسی رو "ضدولایت فقیه" خطاب نکردم که اون صحبت رو نوشتی. من از وزن شاخص "ولایتمداری" برای انتخاب رئیسجمهور فقط حرف زدم.
پاسخ:
پاسخ: اگه واقعبین باشیم من و تو و حتی خیلی از کارشناسهای کاربلد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ... هم نمیتونن بهطور دقیق همهی برنامههای اجرایی کاندیداها رو ارزیابی کنن و بر اساس اینا تصمیم بگیرن.
چیزی که ماها میتونیم الان بر اساسش انتخاب کنیم و کاندیداها رو بررسی کنیم، خطوط کلی فکری و جهتگیری اساسی مدیریتی شونه. مثلا ببنیم این آقا منشا فکری اجراییش لیبراله یا سکولاره یا اگه در چهارچوب دینی فکر میکنه نگاهش به دین چطور نگاهیه؟ (ولایتمداریش تو امور اجرایی تا چه اندازه است و ...)
بهنظرم هیچ راهی جز این نیست. حتی اگه جزوهی هشتاد صفحهای ولایتی و کتاب برنامههای رضایی و چشمانداز اجرایی پایداری و ... هم بخونیم باز نمیتونیم خود برنامهها رو از نظر درستی یا غلطی یا کارآمدی ارزیابی کنیم.
پاسخ:
پاسخ: احمدینژاد خیلی خدمت کرد انصافا.
پاسخ:
پاسخ: باید کمک ولی باشیم تا خستگیاش برود.
پاسخ:
پاسخ: خب بنابر فرمایش شما میتونیم اینو بگیم که:
کسی رو انتخاب کنیم که در این "جهتگیری کلی" همسو با نظرات ولیفقیه باشه، و برای هر چه بهتر کردن اونها "سازوکار"های لازم رو طراحی کنه و از "ظرفیت"ها" بهخوبی استفاده کنه! (خنده کردن)
پاسخ:
پاسخ: خدا شما را خیر دهد!
انشاءالله خوندلخوردنتان کم شود. آخر سنی ندارید. اینجور زود پیر میشوید!
خب ما هم قصد بدی نداشتیم از دود و دم. و مخصوصا در بالکن باز بود که دودش به جای رفتن توی چشم مردم بیاد تو چشم خودمون که اذیت نشن!
پاسخ:
پاسخ: ریشسفیدی قطعا با مقام ولایت (سلسلهمراتبی که در پایینترین حدش به ولیفقیه در عصر غیبت میرسه) خیلی فرق داره.
توی اون مثال (پدر و بچههاش) با شما موافقم اما اون یه مثال بود فقط.
پاسخ:
پاسخ: ای که دل ما رو کجاها بردی با خودت ...
پاسخ:
پاسخ: کدوم یکی دقیقا منظورته؟
پاسخ:
پاسخ: البته من هنوز به این نتایجی که شما دربارهِ ایشون گفتید نرسیدم. یعنی نتونستم به اطمینان برسم که ایشون احاطه نداره. البته احاطهداشتنشون هم برام محرز نشده.
پاسخ:
پاسخ: عجب!
پردیسانی؟ چرا سر نمیزنی به ما پس؟
نکنه تو همون پسر چاقی هستی که هر روز تو حیاط ما فوتبال بازی میکنه؟ (اینو چون عکست رو دیدم شوخی کردم)
من بازش کردم گذاشتمش کنار گلدونها! حاضرم رایگان بهت آموزش باز کردنشو بدم!
پاسخ:
پاسخ: باز به شما! من که دو روز تو بلاگفا هم نمیتونستم وارد بشم!
احتمالا از نتایج این مناظرهی خندهدار بوده که بلاگفا مشکلدار شده!
پاسخ:
پاسخ: دو روزی میشه تقریبا که بلاگفا کمی قاطی کرده!
کجاش کجا رو دقیقا؟
پاسخ:
پاسخ: آره. خیلی دلم میخواد.
پاسخ:
پاسخ: اول از همه ممنون که اهمیت قائل شده و متنها رو با دقت موشکافانه میخونید.
دوم: اونچیزی که مد نظرم بوده اینه که این پست یه مقدار مصداقیتر کردن حرفهای پست قبل بود.
سوم:
توضیحا اگه بخوام مطلب رو بگم اینکه به نظرم (نظر این پست) باید بین مقام مشاوره و مقام عمل تفکیک قائل شد. حتی خود پیامبر و معصومین هم در مقام مشاوره از خردورزی همه استفاده میکردند و اتفاقا سفارش به این کار هم کردند.
اما بیشتر صحبتی که اینجا طرح شده مربوط به مقام عمله. (که سعی کردم با چند عبارت مختلف این تفکیک رو مطرح کنم) حالا در مقام عمل، ما نیاز به کسی داریم که اجازه نده خردورزیش از ولایتمداریش جلو بزنه. و کسی که در عین خردورزی ولایتمدار باشه، (یعنی ویژگی خردورز بودنش رو با صفت ولایتمداری محدود میکنه) وقتی خردش اون رو به یه سمت هدایت میکنه و ولایتمداریش به یه سمت (قضیه مالک اشتر در جنگ صفین) پا میذاره روی خردورزیش و نظر عملی (اینجا توجه به مقام عمل خیلی سرنوشتسازه که یه وقت با مقام مشاوره خلط نشه) ولیّ خودش رو ترجیح میده. (و دیگه سعی نمیکنه یه کارشناس در عرض کارشناسی ولیّ خودش باشه)
پاسخ:
پاسخ: من هم بسیار ممنون. وقتی حرفها معلوم میشه شاید ادامهی صحبت ضرورتی نداشته باشه.
البته خِرد جمعی ملاک زیاد خوبی نیست.
پاسخ:
پاسخ: پس یه جورایی مشخص میشه که باید این بحث رو در مسالهی مبنای ولایت ولیفقیه جستوجو کرد.
یعنی کاملا یه بحث کلامی، شرعی. طبق اونچیزی که من (این پست و این حرفها) بهش معتقده اینه که ولایت ولیفقیه بر مسلمین، در طول ولایت معصومین هست و (اگرچه جایگاه، شان و منزلت ولیفقیه قابل قیاس با جایگاه، شان و منزلت معصوم نیست ابدا اما) در مقام عمل و متابعت نازل منزلهی معصوم شده و باید به همون میزان اعتماد به اون کرد (چرا که در زمان غیبت گریزی از تمسک به این حالت اضطراری نیست و در غیر اینصورت حرجومرج جامعه رو فرا میگیره)
[تا پیش از تبدیل شدن سخن به جدل، ادامه دادن کلام دلیلی برای شرمندگی نداره. چه بسا حرف روشنگری در کلام شما باشد که مایهی یادگیری بنده شود]
پاسخ:
پاسخ: با نظر شما موافقتر شدم از تصمیمی که خودم گرفته بودم. اعمال شد! تشکر!
پاسخ:
پاسخ: در دو کامنت بعدی پاسخی نوشتهام.
پاسخ:
پاسخ: من هم ممنونم. فقط نمیدونم چرا اینقدر ناامیدانه به "گره" و "بازنشدنی" تعبیر کردید.
پاسخ:
پاسخ: کاسهی داغتر از آش رو موافقم.
پاسخ:
پاسخ: کجایی شما محمدآقا؟
همه در بهدر دنبال شمان!
عرصه رو خالی کردی رفتیها!!
شناخت متقی کار سختیه اما اگه شناخته بشه، ضامن خوبی همراهشه!
پاسخ:
پاسخ: اینم محمد آقا خانم معلم!
بالاخره چشممون به جمالش روشن شد!
پاسخ:
پاسخ: حیف شد.
اما چارهای نیست. در نبود اصلح باید با صالح ساخت دیگه!
پاسخ:
پاسخ: موضعگیری سیاسی ایشون رو دنبال نکردم و چیزی نشنیدم دربارهش.
ولی بعید میدونم حتی خود ایشون هم انتظار داشته باشه از طرفدارهاشون که به چشم یه تحلیلگر و خبره سیاسی ببیننش.
پاسخ:
پاسخ: بنده ساکن قم هستم
شورای نگهبان بر اساس قانون کلیات یک سری آدم رو قبول کرده که بر اساس مبانی قانونی هستند.
توی این کلیات هم ولایت پذیری هست هم چیزای دیگه.
خب حالا تصمیم دست ماست. چه چیزی رو فدای چه چیزی کنیم؟
یعنی الان همهشون از نظر شورای نگهبان مدیر و مدبّر هستند رجل سیاسی مذهبی هستند و... .
خب الان وقتشه یکی توی ولایت پذیری بالاتره ولی مدیریتش یا ضعیفتره یا اینکه اصلا برامون مشخص نیست توی این سطح کلان چیکار میکنه! ممکنه انقدر ضعیف عمل کنه که آبروی ولایت مدارها بره و ممکنه قول عمل کنه و... .
یک نفر هست سطح ولایت پذیریش در ظاهر و یا در عمل و یا در گفتار و یا در هر سه نزدیکتر از قبلی به رهبری نیست ولی مدیریتش مورد قبوله و همه میگن مدیر هست و حماسه اقتصادی رو انشالا محقق میکنه.
حالا ماییم چی رو فدای چی کنیم؟
اگه به اونی که کمتر ولائیه رای بدیم به خاطر مدیریتش چه اتفاقی میافته؟
اگه به اونی رای بدیم که بیشتر ولائیه و مدیریتش کمتره و یا حداقل سر بسته است چه اتفاقی میافته؟
اولی اگر بد عمل کنه گفتمان انقلاب برای همیشه میره توی هوا... چون هرکی با این گفتمان اومد نتونست کاری جدی کنه!
دومی اگر بیاد با مدیریت کشور رو پیش ببره حالا ضد ولایت که نیست و نظرات رهبری رو هم بهش بیخیال نیست چون شورای نگهبان گفته همهشون ولایت پذیرین حالا شدت و ضعف داره!
چیکار باید کرد؟
به ی سری شعار گفتمان انقلاب رای داد فقط به خاطر شعار و بدون اینکه آدم بدونه تهش چی میشه؟
یا اینکه نه گفته بشه شورای نگهبان مدیریت همه رو قبول کرده حالا وقتشه هرکسی به گفتمان نزدیکتره بیاد!
یعنی تشخیص مدیریت رو بذاری به عهده شورای نگهبان و حالا بیای خودت ببینی که به ولایت نزدیکتره.
یا اینکه تشخیص ولایت رو بذاری به عهده شورای نگهبان و خودت ببینی کی توی مدیریت قویتره!
هوم؟
به نظرم مطلب واضح میشه اینجوری...