پنجشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۵۷ ب.ظ
بعضیوقتها فکری که نمیدانم چیست و از کجا آمده، بیاجازه پا میگذارد توی سرم. بیاجازه به دستم میرسد، بیاجازه کاغذ سفید زیر دستم را خطخطی میکند و بیاجازه کشیده میشود. میشود یک "نگاره".
و درست وقتی که آن فکر غریبه راهش را کج کرده و رفته، تازه یادم میافتد که نشانیاش را نپرسیدهام.
وقتی که دیگر دیر شده و من ماندهام و تنها ردپایی از آن فکر. یک "نگاره" ساده!
"نگارهها" را میگذارم اینجا. شاید به نگاه شما آشنا بیایند. شاید از لابهلای حرفها و نظرهایتان آن فکر را شناختم.
نگاره (۱)
۰
۰
۹۲/۰۳/۳۰
مهدی شریفی
پاسخ:
پاسخ: اینکه رفتن دومی رو مثبت (دنبال کمک رفتن) تعبیر کردی جالب بود
حسم بهش عوض شد
پاسخ:
پاسخ:
سلام!
حسم به دو جمله اول نزدیک تره!
پاسخ:
پاسخ:
اینم برا خودش تعبیر جالبی بود
ممنون
پاسخ:
پاسخ: علت تراوشات ذهنی اصلا یادم نمیاد که یادم رفته باشه.
شده گاهی یه حسای عجیب بیاد سراغت که نفهمی چیه و چرا اومده؟یکی با شعر گفتن یکی با داستان نوشتن و خیلیام با کارای دیگه حس و فکرشونو خالی میکنن منم با کشیدن گاهی خط های نامفهوم گاهی هم این شکلی ...
ممنون از نگاه و نظرتون
ولی ببخشیدا ماه کو؟؟!!
اگه ماه بود تو تصویر چقد قشنگ میشد این حرفا!!
پاسخ:
پاسخ:
پاسخ:
پاسخ: سلام
ممنون از نگاه و نظرتون
جالب بود برام
پاسخ:
پاسخ:
شما حدس بزن نزدیک شدی من صدای آژیرو زیاد میکنم!!
پاسخ:
پاسخ: ممنون
پاسخ:
پاسخ: اینم خوبه.
پاسخ:
پاسخ: برداشت جالبی بود. وقت کشیدهشدنش این به ذهنم نیومده بود.
"کامل" تبدیل به "ناقص" شد.
"برادر" هم تبدیل به "خواهر" بشه؟
پاسخ:
پاسخ: سلام
خوبه که سکوت رو شکستید...!!
ممنون
پاسخ:
پاسخ: م.شریفی:
مهدی جون ما که (خودت میدونی این ترم بیکار علیالاطلاق بودم) از خیلی وقته به این در و اون در میدیم از رفقامون یه بخاری بلند بشه بریم تفریح دستجمعی!
اگه یادت نمیاد، یاد کن اون روزایی که در خونهت رو بستهبودی و بصورت خانوادگی سرها رو بردهبودید توی کتاب و درس و مشق.
حالا الانم دیر نشده. من در همین تریبون بهصورت رسمی اعلام میکنم با هر گونه برنامهی تفریحی، علمی، سیاحتی و زیارتی، پیش از رفتن به ما «سیمکان» موافقم.
پاسخ:
پاسخ: م.شریفی:
من اصلش یکی دوبار بهصورت پراکنده اسمت رو توی اینجا و جاهای دیگه دیدم فکر کردم خودتی باور کن نمیدونی چه بالی درآوردم از دیدن اسمت! (این رو بهصورت عمیق بخون که بشه مصداق خوشحالی عمیق)
اما بعد که فهمیدم تو نیستی کَانّ فطرس ملک بالها و دماغم و ... همه با هم سوخت.
اینبار ولی شاد شدم که هیچ، یه متری هم از زمین فاصله گرفتم به گمونم!
پاسخ:
پاسخ: سلام
تقصیر از شما نیست
همینکه خوانده میشویم جای بسی خوشحالیست
و محبت و لطفتان باعث ارامش است
بابت حذف هم معذرت!!چون خواست خودتان بود انجام شد!
پاسخ:
پاسخ: دونفر که دونفرن اما بسته به نگاه شما میتونن یه نفر هم باشن
پاسخ:
پاسخ:
سلام
چه شاعرانه!!حس آروم و مثبتی بود واقعا!
جالب بود
ممنون
ایشالله موفق باشید...
پاسخ:
پاسخ: سلام
بهرحال من از شما خوندم!!خوب بود.
ممنون
پاسخ:
پاسخ: شاید اینطور باشه
ممنون.
پاسخ:
پاسخ: یعنی یه نفرن
قشنگ بود
ممنون
پاسخ:
پاسخ: منم اول که دیدم یه جور دیگه تفسیر کردم .خیلی متفاوت با بقیه خوبه که برداشت ها باهم فرق میکنه
مثلا همین جریان ماه و خورشید درخت من به یه چشم دیگه دیدمش و شما خیلی قشنگ تر
ممنون از نگاهتون.
پاسخ:
پاسخ: خیلی سنگین و عمیق بود برداشتتون چندبار خوندم !
ممنون
پاسخ:
پاسخ: خودش رو هم...!
پاسخ:
پاسخ: اینم نظر خوبی بود مث بقیه نظر ها
اره خیلی فرقه بین برداشت ها خیلی جالبه برای منم :)
پاسخ:
پاسخ: ممنون از نظرتون
حسم به تفسیر دوم خیلی خیلی نزدیکتره انگار. یه ظالم که شایدم نمیدونه داره ظلم میکنه!
اون یکی هم مظلوم مطلق ممکنه نباشه ها اما اینجا داره درحقش ظلم میشه انگار...
نمیدونم اما اینجوری اگه باشه خیلی سیاه میشه حس طرح میشه مث اونوقت که داشت پیاده میشد!
نظر بقیه یه پاکی و لطافت و آرامشی به این کاره داده که دوست دارم بمونه روش از وقتی نظرها رو خوندم انگار با این نگارهه ارتباط بهتری برقرار کردم و کلا سیاهی ها داره پاک میشه!!!
پاسخ:
پاسخ: جالبیش هم به همینه!
پاسخ:
پاسخ: سلام و ابراز احساسات!
نه خانم جون من همچنان درگیر کلاس و امتحانم انگار اساتید زحمتکش و دلسوز ما حالا حالا ها قصد ندارن باور کنن سال تموم شده!!
بعدشم طبیعیه که درمحضر استاد اعتماد بنفس م بیاد زیر خط فقر!!
ممنون از نظرتون!!
اتفاقا بیشتر گیج شدم دارم به خودم تلقین میکنم حسم اون لحظه که طرح رو پیاده میکردم خیلی خوب و شبیه نظرهای مثبتی که خوندید بوده!!!!
نیمه شعبان نمیاید قم؟
پاسخ:
پاسخ: سلام و درود برشما هم!!
الحمدلله که بلاخره سکوتو شکستی شما هم مث بعضیاا!
یاد نیمه شعبان 5 سال پیش جمکران و اینترنت (سرعت سوخت فسیلی) موبایلت افتادم
خوش موقع اومدی!
2.آره بهش میاد...
ممنون
پاسخ:
پاسخ: آره خب حرف حساب جواب نداره از بچه گیت دنبال خیر عظیم بودی!!
ولی کلا درجریان باش که یکی از عصبانیت داشت کامنتتو پاک میکرد من نذاشتم!!
پاسخ:
پاسخ: پس شما تخصصی نگاه میکنی به جریان!ازینا زیاد دارما میخواید یه وقتی و شماره حسابی رو به تحلیل خط خطی های من اختصاص بدید؟!!!
دعاگوی وجود پرمهرتان هستم
پاسخ:
پاسخ: شکست نفسی نفرمایید حالا!
ممنون از تحلیلی که نوشتید
اتفاقا دیر عصر حرم بودم ناخواسته(!!
) اومدید تو یادم !
پاسخ:
پاسخ: معلومه تجربه مواجه شدنت بابحران زیاده ها!
منم سکوت اختیار میکردم همین میشد!
پاسخ:
پاسخ: ایشالله که بطلبه وبیاید
مشتاقیم.
پاسخ:
پاسخ: م.شریفی:
باسلام. پاراف شد برای بخش مالی.
شما برندهی نشان و جایزهی ویژه حمایت از حقوق مخاطبین شدید!
پاسخ:
پاسخ: بله خب متن های من کجا و متن های حضرت استاد کجا!
برای منم جالب شد که شبیه یه فکر دیگه م سرچ کردم هوش مصنوعی که مال 2001ه همچین جدیدم نبودا!!
ولی اگه بتونم اسم دقیقش رو بدونم که نگاره ها رو بینم واقعا ممنون میشم!!
پاسخ:
پاسخ: نه طرحی که من زدم ماه توش نداشت
اما خیلیا ماه رو دیدن!
برشما هم
پاسخ:
پاسخ: صدای آژیر بلند!
:)
برداشت ها خیلی زیادو متفاوت بود که حسم رو به نگاره کاملا عوض کرد!!
ازشما هم واقعا ممنون که حوصله گذاشتی و حست رو نوشتی
متشکر
پاسخ:
پاسخ: پس موجب خیر شدم!
مثلا شاید فکر پشت این نگارهت این بوده که:
همیشه بهترین راه کمککردن این نیست که بری دنبال کمک. شاید بهتر باشه بمونی و به آدم دردمند دلداری بدی!