74 |سی روزنامه |بیست وهفتم
روزاول |یکوجبزیرآب
روزدوم |آرماتوربند
روزچهارم |چراغمطالعه
روزپنجم |کرمها
روزهفتم |ماندگاری
روزنهم |سینک
روزدهم |موشکزپرتی
روزیازدهم |نگارههایماه
روزدوازدهم |گردیهایفلزی
روزسیزدهم |چروکها
روزهفدهم |مرکه
روزهجدهم |ساکتترینمرد
روزنوزدهم |.....
روزبیستم |پیچخوردن
روزبیستویکم
|تولدیکروضه
روزبیستودوم |ازکوچکیهایروح
روزبیستوسوم |عرفبا واو اضافه
روز بیست و چهارم
| نگاره های ماه (3)
روز بیست و پنجم | میکروفن
روز بیست وششم | دسته 9 نفره
روز بیست وهفتم | وسواس
یادداشت ها را ورق میزنم . اگر از بخل حرف بزنم ، همه یاد ماجرای سهم پول تانکر آب و آقای قاسمی می افتند .
ورق میزنم . اهمیت نماز جماعت ، این هم نمی شود . سه چهار نفری را که مسجد نمی آیند انگشت نما میکند .
ورق میزنم . اهمیت تبلیغ دین ، نه ، مردم فکر میکنند دارم به خودم نان قرض میدهم .
ورق میزنم . عشق وازدواج و رابطه دخترو پسر ، حتا خودم نمی توانم این را بدون قیافه اسماعیل تصور کنم ...
نمیدانم امروز چرا این طور شده ، وسواس گرفته ام .
قید سخنرانی بین دو نماز را میزنم . رساله را باز میکنم تا مساله ای چیزی انتخاب کنم که جای سخنرانی تحویل مردم دهم . حکم روزه خواری برای عاجز ها خوب است ، که بهشان بگویم خدا روزه شان را نمی خواهد و بی خود روزه نگیرند ...
اما شاید صدایم از بلندگو به گوش پیرمرد ِ نابینای مرکه برسد که تمام دلخوشی اش همین روزه های نصفه و نیمه است ...
رساله را هم میبندم . استغفراللهی زیر لب می گویم و می ایستم به نماز ظهر .
امروز روز من است. باید از وسواس بگویم و از آفتی که میافتد به جان دین داری .
دعای روز بیست و هفتم: اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ وصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الى الیُسْرِ واقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین......... خدام! تو این روز خوبی شب قدرو نصیبم کن. کارهای مشکلمو آسون کن. بهونههامو (هرچند به دردنخورن) قبول کن و تاریکیها و گناهامو بنداز دور ای که با بندههای پاکت خوب تا میکنی!