75 |سی روزنامه |بیست و هشتم
روزاول
|یکوجبزیرآب
روزدوم
|آرماتوربند
روزچهارم
|چراغمطالعه
روزپنجم
|کرمها
روزهفتم
|ماندگاری
روزنهم
|سینک
روزدهم
|موشکزپرتی
روزیازدهم
|نگارههایماه
روزدوازدهم
|گردیهایفلزی
روزسیزدهم
|چروکها
روزهفدهم
|مرکه
روزهجدهم
|ساکتترینمرد
روزنوزدهم |.....
روزبیستم
|پیچخوردن
روزبیستویکم
|تولدیکروضه
روزبیستودوم |ازکوچکیهایروح
روزبیستوسوم |عرفبا
واو اضافه
روز بیست و چهارم | نگاره های
ماه (3)
روز بیست و پنجم | میکروفن
روز بیست وششم | دسته 9 نفره
روز بیست و هفتم | وسواس
روز بیست و هشتم | ستاره ها
از دعوتی افطاری
که بر گشتم ، کربلایی جلوی در خانه بساط خوابش را پهن کرده بود .به سرفه صد lصاف کردم و گفتم :
" تنها خوری ؟ ما چی پس کل حسین ؟ "
با خنده بلند شد و نشست و گفت : " امشب باد نیس ، داخل گرمه "
گفتم :
" اگه گرمه برای ما هم گرمه . جا باز کن منم میام پیشت "
پسرش محمد از راه رسید و گفت : " حاجی لباساتو عوض کن بریم بالا بلندی "
بلندی یعنی تپه شصت هفتاد متری بر خانه کربلایی .
برای کسی در آستانه روز مرگی رفتن به این تپه و پهن کردن زیلو روی سطحی صاف و آتش . چای قوری و هندوانه اخر شب و خوردن گوجه و نان و نمک و حظ بردن از خاطره ها و افسانه های کربلایی ، تا دوازده شب ما را بی خیال دنیا کرد . تا چند دقیقه پیش ، همه مرکه از این بالا زیر پایم بود و بلندی حسی از قدرت و بزرگی داده بود به من . حالا اما ، که پتو را از سرمای باد تا زیر چانه ام کشیده ام بالا و زل زده ام به آسمان تو ، احساس بچه پلانکتونی را دارم که وقتی کره زمین را آب میگیرد ، در اعماق اقیانوس دارد دنبال بند کفشش می گردد .
آسمان پر ستاره ات عجیب حقیرمان میکند . کاش آسمان پردیسان هم این همه ستاره داشت .
دعای روز بیستوهشتم: اللهم وفِّر حظّی من النوافل و اکرمنی فیه باحضار المسائل و قرّب فیه وسیلتی الیک من بین الوسائل یا من لا یشغله الحاح الملحین............ خدایم! در این روز تنوجانم را پر از مستحبات کن و با حاضرکردن خواستههام منت بذار به سرم. از بین اینهمه وسیلهی رنگیرنگی، وسیلهی رسیدن به خودت رو برام جفتوجورکن. ای کسی که اینهمه خواهش و تمنا حواست رو از چیزی پرت نمیکنه!