دوشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۰۵ ب.ظ
«... آن (بدبخت)ها بهخاطر تحریمها (مجبور شدهاند و) نشستهاند پای مذاکره ... »
(1)جوان، رادیوی جیبیاش را خاموش میکند
و سنگی را که صبح برای جنگ عصر کنار گذاشته بود، از شیشهی شکستهی خانهشان پرت میکند بیرونو توی دفترخاطرههای مبارزه مینویسد:«ما که از ایرانیها قویتر نیستیم...»جملهاش را خطخطی میکند و چندخط آنطرفتر:«راهی نیست جز تسلیم...تمام»
(1) اوباما خطاب به نتانیاهو ـ دو روز بعد از ماجرای تلفن مخملی
فردا روز دحوالارض است.
اگر قسمتتان شد و روزهدار شدید
برای همه، و سلامتی انقلاب امام خمینی
دعا کنید.
۰
۰
۹۲/۰۷/۰۸
مهدی شریفی
پاسخ:
پاسخ: عذرمان را بپذیرید.
ولی بیشک شان انتظارتان از این صفحهی سیاه بالاتر است.
ممنون. محتاج دعاییم
پاسخ:
پاسخ: سلام
اینروزها، هر جا صحبت از این تلفن میشه، مثل همهی اونها که روشنفکرند و آمریکا پرست از خاصیتهای مذاکره حرف میزنم واینکه «واقعا شاید مصلحتی این وسط بوده» و «نباید تجمع راه انداخت و دمپایی پرت کرد به کسی و ...» و «نباید جلوتر از رهبرمان حکم صادر کنیم برای کسی...»
اما بعضی وقتها روشنایی خورشید حتی با عینک دودی هم از چشم آدم دور نمیماند.
چه میشود کرد...
پاسخ:
پاسخ: خدا خیر و اجرتان دهد
پاسخ:
پاسخ: سلام
اگه میگفتی مشهد نیستی تعجب میکردم. بهترین هدیه ست برای ما. ممنون
پاسخ:
پاسخ: خدا کنه تلفن دست بگیرها اونقدر به جوانب این قصه اندیشیده باشند که سبب و باعث نا امیدی هیچ مقاومتی نشند
پاسخ:
پاسخ: سلام
ولی واقعا احتمالش منتفی نیست حسین. چون این واحد مرکزی خبر ما نیست که داره فقط اخبار این جریان رو پخش میکنه. رسانههای پر نفوذ اوناست که رنگ واقعیت رو به راحتی عوض میکنه و از کوه، کاه میسازه.
ایکاش واقعا اونا احمق باشن و از این فرصت رسانهایشون سوء استفاده نکنند و محض گل روی رئیسجمهور معتدل (!!) ما، با اعتدال رفتار کنند و اخبار رو پوشش بدن!!
پاسخ:
پاسخ: ماشالله حزبالله!
پاسخ:
پاسخ: داشتم منم بهش فکر میکردم. خوبه. موافقم
پاسخ:
پاسخ: سلام. من هم با اینکه نباید مثل خیلیوقتها اشتباه نکرد و جلوتر از رهبری حرکت نکرد، موافقم. خیلی هم موافقم و برای همین اصلا درک نمیکنم کسایی رو که به اعتراض رفتن فرودگاه و ....
اما این مطلب و نگاه (دلسرد شدن مقاومت) دقیقا همون مصلحتیه که حضرت آقا برای ترک مذاکره با آمریکا بارها به مسئولین تذکر دادند.
اینجور که شواهد و ظاهر قضیه نشون میده، آمریکا همون آمریکاییه که رهبرمون مخالف مذاکره باهاش بودند و حالا ... خدا کنه که اونروز که ایشون پیشبینی میکرد نیاد...
پاسخ:
پاسخ: کاش فقط قصه بماند
پاسخ:
پاسخ: بشنوند آمریکاپرستهایی که به خاطر این 15 دقیقه مکالمه انگار دنیا را به نامشان زدهبودند!
پاسخ:
پاسخ: آنقدر هستند که نوبت به ما نرسد!
پاسخ:
پاسخ: ما بارمان به خاطر کوتاهی هایمان در دفاع از دین و انقلاب حسابی سنگین هست... آب که از سر گذشت ...
پاسخ:
پاسخ: یا
می شه ما به خاطر گرونی دنیا ارزون پا پس نکشیم...؟
پاسخ:
پاسخ: لااقل بعد از صحبتای آخر محورشرارت درمییابیم که هیچچیزی نسبت به گذشته تغییر نکرده. تنها اتفاقی که افتاد این بود که یه عده خوشبین و ظاهربین فکر کردن با این رابطه قراره همه چیز درست بشه که این توهمات دو روز بیشتر دووم نیاورد!
پاسخ:
پاسخ: کلمههایی هستند که توی ظاهر جملهی گوینده نیست اما توی سرتاپای منظورش هست! منظوری که نمیشود نادیدهاش گرفت...
پاسخ:
پاسخ: سلام علی (و خوش آمدگویی پشتش را خودت بخوان)
راستش آن جمله را استدلال نخوانی بهتر است. بیشتر یک موقعیت داستانی ببینش که ممکن است برای دل اهالی مبارزه و آزادی خاهان پیش بیاید. و البته ـ به گمان ناقص من ـ احتمالا فاصله زیادی هست بین دل این اهالی با قلم روزنامه نگاران و نگاه تحلیلگران.
چیزی که بیشتر من را می آزارد، ندیدن همه ابعاد این اتفاق است. فرقی نمی کند از کدام طرف ماجرا!
پاسخ:
پاسخ: حرف ایشون و به تبع حرف جناب خودت درست. اما یک حرفی هم من دارم درباره اینها. اونم فاصله بین تحلیل تحلیلگر و دل و دماغ مبارزه!
نمیدونم بین فضای تحلیلی و باور احساسی ایدئولوژیکی مبارزین مقاومت ـ مخصوص توی جوامع شرقی و کشورهای خاورمیانه ـ چقدر رابطه مستقیم وجود داره
پاسخ:
پاسخ: سعادتمند باشید انشالله. التماس دعا
پاسخ:
پاسخ: سلام
چون این رسم خیلی عادی شده که ما (همه مون) برای اثبات حرف مون به تاریخ به صورت مقطعی و بخشی نگاه می کنیم، الان به این نوع استفاده ت از ماجرای تاریخی صلح حدیبیه اعتراضی نمی کنم و سعی می کنم به کمک بخش های دیگه ی تاریخ (در حد فهم خودم) که مرتبط به صلح حدیبیه است و بحث هایی پیرامون همین ماجرای صلح حدیبیه که وجود داره اشاراتی کنم. توی کامنت هایی که انشالله می ذارم
(به دوست خوبم م.اب)
پاسخ:
پاسخ:
قول استاد گرام شما محترم. اما نمیشود این برداشت را از آن کرد که «همیشه نگرانی ها بی دلیل است». درسته؟
پاسخ:
پاسخ: قطعا نگاه ما باید به حضرت آقا باشه (اگه واقعا در عمل ولایتمداریم) و از ایشون جلو نزنیم. برای همین کفش پرت کردن رو محکوم می کنیم. اما یک وقت نکند تند برویم و جلوتر از حضرت آقا نظر «مثبت» ایشون رو درباره این قضیه «استخراج» کنیم!
آقای روحانی بدون شک این کار را نکردند (که اگر کرده بودند اوضاع خیلی فرق داشت با الان) اما شخصا با چشم بستن به همان اندازه مخالفم که با کاسه داغ تر از آش شدن...
پاسخ:
پاسخ: 1ـ من به نظرم قرار دادن «موضع حمایت از مذاکره» مقابل «موضع لنگ کفش پرت کنی» یه اشتباه بزرگ تحلیلیه. ماجرای لنگ کفش پرت کردن از اساس خارج از بحثه و کسی در اون شک نداره که جلوتر رفتن از مواضع رهبریه و ...
حتی من یه جورایی گاهی شک برم می داره (شوخی شوخی) که شاید همون عده ای که طرفدار پروپاقرص مذاکره با آمریکا هستند با پرت کردن حواس همه به زشتی «کفش پرت کردن» می خوان ناخوبی بحث «مذاکره» رو از بین ببرن.
2ـ یه سوال جدی: فکر نمی کنید همین که ما پیش از اظهارنظر آقا نظر مثبت ایشون رو پخش کنیم، یه جورایی هم قطار شدیم با روش اون «دمپایی پرت کن ها»؟ (جلوتر زدن از مواضع رهبری)
این استدلال هم که فرمودید خلاصه ش کنیم اینطور میشه: «چون (بنا بر اینه) که آقا سیاست های کلی نظام رو تعیین کنند، پس آقای روحانی یا احمدی نژاد هر کاری کنند یعنی آقا گفته» مثل اینکه: «این بشقابو مامان شکسته، چون قرار بوده مامان ظرف ها رو بشوره» حالا واقعا جای این سوال باقی نیست که شاید این وسط دختر خونه فضولی کرده و حین کار مامان زده یه بشقابو ترکونده؟
پاسخ:
پاسخ: با شما موافق ترم بنده.
اون قضیه که فرمودید فکر کنم تا حدودی توی کامنت های بعدی بهش اشاره شده باشه.
پاسخ:
پاسخ: اگه به سراغ ایما و اشارات حضرت آقا بریم (قبل از سفر آقای روحانی به آمریکا) به قدر 24 سال می بینیم که صحبت کردن از خباثت آمریکا، دست کش مخملی روی دست چدنی، ناامیدی ملت های مبارز و مظلوم بعد از مذاکره ایران با آمریکا و .... بگردید این صحبت های صریح بسیار بسیار فراتر رفته از ایما و اشاره.
پیش از این جریان هم عده ای خواستند با سوء استفاده از مفهوم نرمش قهرمانانه مذاکره با آمریکا رو از بیانات ایشون استخراج کنند که بطلانش وقتی روشن می شه که متن کامل اون جلسه رو گوش بدیم و صبحتهای مشابه سالیان پیش حضرت آقا از سیاست نرمش در دیپلماسی جمهوری اسلامی رو بررسی کنیم.
پاسخ:
پاسخ: ما گاهی به قدر عقل و فهم خودمان ولایتمدار می شویم. جدا خودم را می گویم. و این خیلی بد است.
پاسخ:
پاسخ: ما بس که مخاطبان شریف و مومن و متعهدی داریم، کلا کرکره کامنت دانی مان بالاست....
تیکش گذاشته شد..
پاسخ:
پاسخ: در به دوست خوبم م.ا.ب 5
پاسخ:
پاسخ: سلام
همچنین.
بله. نعمت «فصلالخطاب» داشتن کم نعمتی نیست.
محتاج دعا. حق نگهدارتان
پاسخ:
پاسخ: مهدی واقعا دیگه دارم احساس میکنم فقط می خوای بحث کنی. چون انگاری نه حرفای منو کامل میخونی و نه دقت کافی به نقل قولت از رهبری میکنی.
تو وبلاگ خودت هم گفتم لطفا جملهی رهبری رو دربارهی نقد عملکرد هیئت دیپلماسی ایران کامل بخون و لطفا به اون قسمت «نابجا» بودن برخی چیزها از نظر رهبری هم بکن و اون رو صد در صد بهش چشمپوشی نکن.
کامنت من رو هم لطفا کامل بخون که گفتم «آدم باید خیلی کینهتوز باشه اگه اصل دیپلماسی آقای روحانی رو بخواد زیرسوال ببره» و گفتم: «من صد در صد به «روش» دیپلماتیک آقای روحانی، ادبیات محترمانهترش نسبت به احمدینژاد، پوشش دادن حرفهاش به منطق و عقلانیت و تدبیر و اعلام صریح مواضع رسمی نظام به هیچوجه معترض نیستم»
با این وجود معنای این حرفات رو اصلا درک نمیکنم
پاسخ:
پاسخ: یعنی چون آرمانهای اصیل امام و هویت این انقلاب بین نسل جدید کمرنگ شده، بذاریم پرچم این نظام با هربادی که از هر سمتی وزید جابهجا بشه؟
اینکه خیلیها که باید، کمکاری کردند دلیل خوبی نیست برای مهر تایید گذاشتن روی کمکاریها
شکرخدا ک بیشتر از این طول نکشید انتظار..
خیلی خوب بود
التماس دعا.