بسمالله... گرد و خاک خانهتکانی آنقدر زیاد بود که حساب روزهای مانده تا مهمانی سیروزه را گم کنیم اما حالا که اولین روز مهمانی شده اولین روز خانهدار شدنمان فرصت خوبیاست که ساعتهای ماندهاز سیروزهی خدا را قدر بدانیم. به رسم سالهای پیش قلم دست میگیریم برای ثبت لحظههایی از این روزها در این نامه. که بشود سیروزنامه.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روز هغتم
الف شروع میکند به چرخاندن شعلهدان. مثل تصویر زنی که از بچگی تو سرم نقش بسته. زنی که دارد برای شوهر معتادش شعلهدان میچرخاند تا بساط منقل و قلیانش بهراه شود.
ذغالها که گر میگیرد الف نفسش را میدهد بیرون:
«آخیش! زیر نور ماه رمضان. قلیان و چای نبات! چی از این بهتر!»
به مهدی که دارد توتون میوهای را جاساز میکند میگویم:
«دادن آمار شما به خانماتون کار سختی نیستها!»
به خیالم درحال باج گرفتن هستم که الف میگوید:
«اینو باش! ما ترسی نداریم از زنامون...» و بعد من را به دایی مهدیاش نشان میدهد و میگوید:
«این خیلی پاستوریزه و به درد نخوره»
میگویم: «باشد بکشید. اما همین دودها مقدمهی اعتیاده. درد اعتیاد رو که بکشید میفهمید نباید امشب قلیون میکشیدید»
مهدی قلیان را چاق میکند، سر قلیان را نزدیک دهان میکند، پکی میزند و حجمی از دود سفید را از سینهاش بیرون میدهد.
میگویم: «ماه رمضون به جای عبادت نشستید پای بساط لهو و لعب»
چشمهای مهدی پشت پردهای از دود به آسمان خیره شده. جوری که انگار هم با من است و هم با ماه بالای سر میگوید:
«گوش کن... کم از عبادت نداره»
سر قلیان را میدهد دستم و ادامه میدهد:
«بکش. هر چه بیشتر بکشی بیشتر "هو هو" میکند. بعد نفست را که میدهی بیرون باید یکبار خدا را صدا بزنی بگویی "هو" »
سر قلیان را نزدیک دهان میکنم. بسمالله میگویم ... هنوز پکم را نزده پیامکی به گوشیم میآید:
«از کانال کولر داره بوهای خطرناکی میاد پایین! ... واقعا که!»
به الف میگویم:
«کولر خونهت مراسم عبادیمون رو لو داد»
الف با ترس اول به من نگاه میکند، بعد به دایی مهدیاش و بعد با اضطراب میگوید:
«اصلا حواسم به کولر نبود.... خیلی بد شد!»
![قلیون](http://hobab-67.persiangig.com/image/%D9%82%D9%84%DB%8C%D9%88%D9%861.jpg)
دعای روز هفتم: اَللّهُمَّ اَعِنّی فیهِ عَلی صِیامِهِ وَقِیامِهِ وَجَنِّبْنی فیهِ مِنْ هَفَواتِهِ وَ اثامِهِ وَارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بدَوامِهِ بِتَوْفیقِکَ یاهادِی الْمُضِلّینَ ..... خدا! کمکم کن تو این ماه درست و حسابی روزه بگیرم و شبها (بهجای خواب) یکم واس خاطر تو بیداری بکشم. منو از سیاهیها و بدکاریها دور کن و بخواه برام که همهش ذکر تو رو بگم. به توفیق خودت ای راهنمای گمشدهها!