تن‌ها

بسم‌الله| هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان. ایستادم کنارت. گفتم «چرا تن‌ها؟». آستین‌هایم را زدم بالا و دست‌هایم را گذاشتم روی‌ ظرف‌های نشسته. یاد بچه‌گی‌هایمان افتادی. گفتی «آن‌روز توی حیاط خانه‌تان خیلی تلاش کردی حباب درست کردن را یادم بدهی. یادت هست؟» گفتم « یادم هست دوست داشتم برسانمشان به ماه». با انگشت‌های کفی‌ات حلقه‌ای درست کردی و نفس کشیدی تویش. حباب رنگی با نفس‌هایت بزرگ شد و رفت بالا. نشست کنار قرآن روی طاقچه.
هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان که حباب تو رسید به آسمان. به ماه.

۱ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۱ ثبت شده است

تنها رسیدن به خدا سخت‌ترین انتخاب است برای آدم‌های ضعیفی که توی شلوغی‌ها گم‌شده‌اند.
برای دیده‌شدن توی چشم‌های خدا، اول باید فرشته‌ای زمینی نگاه‌مان کند. که یک‌مان بشود دو. که زندگی‌مان ستونی پیدا کند و آن‌وقت است که می‌توانیم با اطمینان قدم برداریم. در هر جاده‌ای و با هر جنسی.
برای رسیدن به خدا باید با فرشته بود نه: «تن‌ها»

تن‌ها




۴۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۳:۳۶
مهدی شریفی