تن‌ها

بسم‌الله| هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان. ایستادم کنارت. گفتم «چرا تن‌ها؟». آستین‌هایم را زدم بالا و دست‌هایم را گذاشتم روی‌ ظرف‌های نشسته. یاد بچه‌گی‌هایمان افتادی. گفتی «آن‌روز توی حیاط خانه‌تان خیلی تلاش کردی حباب درست کردن را یادم بدهی. یادت هست؟» گفتم « یادم هست دوست داشتم برسانمشان به ماه». با انگشت‌های کفی‌ات حلقه‌ای درست کردی و نفس کشیدی تویش. حباب رنگی با نفس‌هایت بزرگ شد و رفت بالا. نشست کنار قرآن روی طاقچه.
هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان که حباب تو رسید به آسمان. به ماه.

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

 

نگاره 5

آدم‌ها و آسمان ... 

۲۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۲۱:۰۸
مهدی شریفی
صبح تلوزیون را روشن می‌کنم، عروسی گرفته‌اند که «دولت تدبیر با تدبیر همه‌چیز را بعد از ده سال تمام کرد» و «آی چه کاری کرد!» و «جشن بگیریم» و ...
شب گوشی‌ام را روشن می‌کنم، پیام می‌آید که «ای ایل‌چی کبیر بخواب که روحانی و ظریف بیدارند» و «ترکمن‌چای شماره 2 شده» و «وا اسلاما» و «فرش زیر پای‌مان را هم دادند رفت» و «عزا بگیریم» و ...
و باز عده‌ای خود را «مختار» مختارنامه می‌دانند و آن یکی‌ها را «سلیمان‌بن‌صرد» و آن می‌زند توی سر این و این توی سر آن ...
و هیچ‌کس هم این میان آن چهار خط حکیمانه را نمی‌خواند که «تشکر می‌کند» از آن‌چه «مرقوم شده» و دارد حواس همه را جمع می‌کند به «اقدامات هوشمندانه‌ی بعدی» و «ان‌شاء‌الله» و «ایستادگی»‌های آینده. 
خودمانیم و خودمان!
تحلیل می‌تراشیم و فرو می‌کنیم به دیواره‌های محکم ادعاهای‌مان تا قله‌های خودحق‌پنداری‌های کاذب‌مان را فتح کنیم!!
اگر خوانده بودیم آن‌ چهار خط را، بعد از این توافق نه «جشن» می‌گرفتیم نه «عزا».
بعضی‌وقت‌ها که «سیاست» و «دین» و «مقاومت» و حتا «خیانت» را به‌اندازه‌ی دعواهای کودکانه بر سر تصاحبِ سرسره‌هایِ بوستان‌هایِ پردیسانِ قم می‌آوریم پایین، دلم می‌خواهد روی همه‌ اسید بریزم که نباشیم. 
می‌گویند اسید همه‌چیز را بخار می‌کند.
جوری که انگار هیچ‌وقت نبوده‌اند!

۴۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۲ ، ۱۴:۳۰
مهدی شریفی