تن‌ها

بسم‌الله| هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان. ایستادم کنارت. گفتم «چرا تن‌ها؟». آستین‌هایم را زدم بالا و دست‌هایم را گذاشتم روی‌ ظرف‌های نشسته. یاد بچه‌گی‌هایمان افتادی. گفتی «آن‌روز توی حیاط خانه‌تان خیلی تلاش کردی حباب درست کردن را یادم بدهی. یادت هست؟» گفتم « یادم هست دوست داشتم برسانمشان به ماه». با انگشت‌های کفی‌ات حلقه‌ای درست کردی و نفس کشیدی تویش. حباب رنگی با نفس‌هایت بزرگ شد و رفت بالا. نشست کنار قرآن روی طاقچه.
هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان که حباب تو رسید به آسمان. به ماه.

9 |پاک‌کن

چهارشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۰، ۰۸:۱۵ ق.ظ
دلم می‌خواهد یک‌کسی، مثلا یک پاک‌کنی چیزی پیدا بشود و چندوقتی که نمی‌دانم چقدر طول می‌کشد من را از توی زندگی محو کند و آن‌وقت بتوانم از بالا، یک جای خیلی بالا که ریزترین کوچه‌های شهر را بشود دید زد، زندگی جدید آدم‌ها، یعنی همان زندگی بعد از محو شدنم را تماشا کنم.
آن‌وقت فکر می‌کنم مهم‌ترین اتفاقی که روی زمین می‌افتد این باشد که اسماعیلی، صاحب‌خانه‌مان را می‌گویم، اول برج حالش خراب‌شود از این‌که نکند به‌خاطر ندادن صدوهشتاد تومان اجاره‌‌ فرار کرده‌‌باشم.
یا این‌که چندماه دیگر اسمم برود توی لیست کلاس‌حذف‌شده‌هایی که باهیچ‌ وثیقه‌ای از غیبت‌هایشان چشم‌پوشی نمی‌شود.
احتمالاً یخچال‌ساز سرکوچه هم نفس راحتی بکشد از این‌که آن‌ آدم گداصفت بخیل دیگر برای پس‌گرفتن پنجاه‌هزارتومان خورده‌شده‌ی کارتش آن‌طرف‌ها پیدایش نشده.
و مسئول گروه جابریان و هادی و استاد درس نظریه‌ها و محمدحسین و انجمن و هزارجای ریز و درشت دیگر خدا را شکر می‌کنند به خاطرآسودگی از شر بدقولی‌های یک بدقول!
اگر محو شوم از این زندگی و این‌خانه دیگر کسی نیست به دختروپسر کوچکی که هر روز سنگ می‌زنند به شیشه‌ بگوید «می‌خورمتان» که دیگر نترسند و با خیال راحت هر بلایی دلشان می‌خواهد سرپنجره بیاورند.
حتا فکر می‌کنم با نبودنم روی زمین، توی آسمان هم یک جشنی چیزی برگزار شود. مثلا این‌که یکی از هزارغصه‌ی منجی، همان‌که به‌خاطر درب و داغانی آدم‌ها غصه می‌خورد، کم شود یا آن‌‌ یکی‌دوتا فرشته‌ای که قرار است خاک‌برسری‌های من را ثبت و ضبط کنند چندوقتی بتوانند به دستشان استراحت بدهند.
همه‌ی این‌ها یعنی به یک پاک‌کن نیاز داشتن. یعنی نیاز به پاک شدن!


مچاله‌:
زنگ زدم مخابرات گفتم ای.دی.اس.ال می‌خواهم. هزینه‌ها را ردیف کرد
 و دست آخر گفت:باشه. چندروزی گذشته حالا. ای.دی.اس.ال وصل شده 
اما هیچ‌کس نگفته بیا پولش را بده. لابد مرد مخابرات گذرش افتاده این‌طر‌ف‌ها
و خواسته کار خیر کند و برای خود و زن‌وبچه‌اش رفع بلا!


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۷/۱۳
مهدی شریفی

نظرات  (۲۳)

خواهی که زلف یار کشی
ترک هوش کن ...



حبابــ:
در وجه مثبتش:
من گم‌شده‌ام مرا مجویید
با گمشدگان سخن مگویید
دقیقا دیروز به همین پاک شدن فکر میکردم
به خصوص به پاراگراف آخر


حبابــ :
به گمانم نشانه‌ی خوبی باشد این خواستن.
۱۳ مهر ۹۰ ، ۱۳:۲۰ خلوت نشین
پول ای دی اس ال مخابرات میاد رو فیش تلفنتون...


حبابــ :
به ما گفتند یا به حساب بریز یا می‌آییم در خانه می‌گیریم ازت.
۱۳ مهر ۹۰ ، ۱۳:۲۳ خلوت نشین
خیلی دلتون پُره ها...

من اگه پاک کن پیدا میکردم به جای اینکه خودمو پاک کنم اشتباهاتمو پاک میکردم و جاش کارهای صحیح انجام میدادم



حبابــ :
مسیر فکرهام از "پاک شدن" به "پاک(یزه)‌شدن" رسید و نوشته شد.
یعنی همین که شما می‌فرمایید.
۱۳ مهر ۹۰ ، ۱۳:۲۸ خلوت نشین
بعدشم خدا که برای ما پاک کن گذاشته...


با همه این وجود حستون رو کاملا درک میکنم (ببخشید، شاید بیشتر به جای همدردی انتقاد کردم.شرمنده )


حبابـــ :
لطف کردید. درست می‌فرمایید.
۱۳ مهر ۹۰ ، ۱۴:۳۰ خانم معلم
گاهی آدم حس میکنه چقدر بیخوده ...
گاهی حس میکنه چقدر زندگیش بی هدفه ...
گاهی آدم میگه نبودنم فکر کنم سودمند تر از بودنم باشه ...

گاهی ....
اما مطمئنا خالق هستی ، میدونسته که چرا انسان رو آفرید و هدف از خلقتش چیه ... پس به جای پاک کن ، از اون یه مقدار عقلی که خدا برامون گذاشته حتی در حد یه اپسیلون ( که اونم باز به خاطر همون هدفیه که براش خلق شدیم ) استفده کن و علت خلقتت رو جویا شو ...
دلت برای اسماعیلی و ... هم نسوزه ، تو باشی یا نباشی اونا موارد زیادی برای فکر کردن دارند ...
حضرت صاحب هم با نبودن تو یکی غصه شان کم نمی شود چون تو عددی نیستی از تو دانه درشت تر هم هست که با نبودنشان مسیر زندگی خیلی ها عوض می شود و یا بهتر می شود ، پس غصه ی ایشون رو نخور ، لا اقل تو دستت به کار خیر می ره گهگاهی حتی اگه بدقول باشی و دوستانت از بدقولی تو شاکی ...
غصه ی دو فرشته را هم نخور ، انها به طور اتوماتیک مسئول درج ریز و درشت هایمان هستند با رفتن یکی انگار نه خانی امده و نه خانی رفته ، غصه ی انها را هم نخور ...

اما ، با پاک شدنت دلهایی هستند که از نگاهِ گرمت محروم می شوند ، از دیدن ِ خنده هایت ، شادی هایت ، سر به سر گذاشتن هایت ...
و خداییکه در این نزدیکی است محروم می شود از شنیدن مناجات هایت و گریه هایت ...

پس پاک کنی نشاید ، تا تو را پاک نماید ...
بمان ... بودنت را ثمری بیشتر است ...


حبابـــ :
از لطف و نگرانی و راهنمایی‌هایتان خیلی ممنونم.
ولی وقت نوشتن این پست آن‌قدر که شما احساس کردید "سیراززندگی" و "ناامید" و "به‌فکر خودکشی" و "..." نبودم به هیچ‌وجه.
همه‌ی این‌ها (بهانه‌های پاک‌شدن از روی زمین) آمده‌بودند تا من برسم به جمله‌ی آخرم. "نیاز به پاک(یزه) شدن."

برای آن کلام خصوصی:
اتفاقا این‌روزها بعد از یک دوره‌ی پر دست‌انداز خیلی احساس سبکی می‌کن(یم).
روزهای خدا دوست‌داشتنی‌ند. مخصوصا این‌روزهاش.
ممنون.
ای بابا
خب منم سرموانقدشلوغ میکردم همین میشد
که8صبح برم بیرونو8شب برگردمو... ;-)
بقیه بایدبرادیدنم وقت بگیرنو...
یکم به انگیزه های زندگیت بیشترتوجه کنیدخب استاد
زندگی زیباترازاین حرفاستا
باورکنید :-)


من حتا اگه بخوام خودمو بزنم به اون‌راه، باز زیبایی زندگی رو می‌بینم.
اگه چشمامو ببندم باز زیبایی زندگی خودش به مشامم میاد.
اگه نفس نکشم و بو نکنم باز زیبایی زندگی ...
(دست‌هام. می‌دونی‌که؟)
زیبایی زندگی‌م یک جورهایی عهد کرده همی‌شه باشه. ;-)
وای چقد تو خوبی! فقط این حالت بیش منکوب گری رو نداشتی خیلی بیتر بود.

این پستت رو همش دوست داشتم.

سر بزن یه چایی در خدمت باشیم بچه محل...


حبابــــ :
1ـ منکوب‌گری؟
2ـ سرکوب‌گری؟
3ـ میخکوب‌گری؟
4ـ نکبت‌گری؟

گزینه‌ی درست را پیامک فرمایید!

می‌دونستم نمی‌تونی دوریم رو طاقت بیاری برای همین از بلوار جمع کردی اومدی 20‌متری. آدرس می‌دادی بعد دعوت می‌کردی حالا!
از گفتن تمجید های تکراری عاجزم



حبابــ‌:
از تکرار عاجزیم!
چه مخابرات شریفی!
حالا ما ای.دی.اس.المونو شارژ می کنیم بعد تازه باید یه زنگ بزنیم یاد آوری هم کنیم کلی با اکراه واسمون وصلش کنن! تازه 50 ریالم کم پول واریز کرده باشیم مودممون قطع میشه!
(خواستم با اغراق مظلوم نمایی کرده باشم! اونم به صورت نامحسوس!)



حبابــ :
پول‌شان را طلب کردند بالاخره.
هیچ کدام.
همون بیش منکوب گری.



حبابــ :
حداقل یه آدرسی چیزی کامنت می‌کردی این‌جا
سلام آقا! چطوری؟

1 بیچاره اسماعیلی. مظلوم ترین کاراکتر متن.

2 یک شعری دارد مرحوم سلمان هراتی که الآن حفظ نیستم.

3 تولد امام رضا مبارک.

4 چه مچاله ی خوبی. کاش زندگی مان پر باشد از این مچاله ها. کاش این مچاله ها متن زندگی باشد و بقیه ی زندگی مچاله. چه مخابرات خوبی :)



حبابـــ‌:
حتما من (خودم یعنی) هم ظالم‌ترین کاراکتر‌ متن هستم دیگر!
بر شما هم.
یک داستانی دارد ویلیام فاکنر الان یادم نیست.
انقدر تعریف کردید که آخرش زندگ زدن تهدیدمان کردند که اگر پول ندی قطع می‌کنیمش!
سلام پسر خوبی؟
1:ئه؟خب پاشو برو مخابرات پولشونو بده!
ما ای دی اس ال نداریم!میخوام وایمکس بخرم خوبه؟
2:یه شعری دارد کلیم کاشانی که الان حفظ نیستم.
3:تولد امام رضا علیه السلام مبارک
4:



حبابــ :
سلام پدر. تو چطوری؟
تو فعلا با همون خط ضایعت بتون پیام بده به دیگران اینترنت پیش‌کش!
خیلی وقتا این کارو میکنم.............
هیچ اتفاقی نمیوفته...............
ابسوس
۱۸ مهر ۹۰ ، ۰۷:۱۰ یه مهربون
عجب

پاک کن
خوبه واسه ادمایه تنبلی که راهتترین راها رو میخوان
تنبل نبودیا چی شده؟




راستی شاید با قبض تل بیاد مخابرات
اینجور نیست؟
پاک کن هست منتها ما گمش کردیم ...
خوشحال میشم به منم سر یزنید
در پناه حق
سلام بارفتن شما یک خوب از زمین کم میشود و یک خوب به آسمان اضافه -یک خواهر زاده دارم دست بقلمش بد نیست مثل شما مینویسد بیایید و قصه هایی که برای دخترش نوشته است را بخوانید
۲۷ مهر ۹۰ ، ۱۵:۲۵ عین صاد میم
سلام
خوش به حالت که این همه پاکی .
من حتی به این فکر نمی کنم که اگر نباشم...

خبر های خیلی خیلی خوب شنیدم
کی از چاپ در می آد ان شا الله ؟(اگه جواب ندی می خورمتا!)



حبابـــ :
سلام علی‌جان.
محض خورده‌نشدن!

خبرت می‌کنم حتما!
شاید هم طرف ( مخابراتیه ) پاک شده ؟



آره!
یکی‌دوباره زنگ زدن محلشون نذاشتم دیگه زنگ نزدن. اما اینترنتم هنوز هست!!
.
من اما میخوام برعکس سیر نوشته ی شما،از پاک(یزه) شدن برسم به پاک شدن..به همین زودی ها...



انشاء‌الله
آن‌وقت (هر وقت که بود) دعا کنید همه‌ی مومنین. همه‌ی مومنات. همه‌ی آدم‌ها را!
از ششم آبان که بشماری تا عاشورای ارباب می شود چهل روز . . .

همت کن و برای ختم جمعی زیارت عاشورا همراهمان باش
با هم بودن زودتر به اجابت می رساندمان
همراه شو و یاران را هم همراه بیاور
پس از مدت ها یافتیم حبابــ را.
نبودید چندوقتی و یا هم آدرس خانه تان را عوض کرده بودید.
بهرحال خوشحالم که ناخوانده مهمان این خانه با دیوارهای شیشه ای شدم.
نیاز به پاکیزه شدن .... من هم...

دلتان حسین آباد



التماس دعا!
کجایی تنبل خان؟



همون‌جایی که حسن‌آقا اطراق کرده!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی