تن‌ها

بسم‌الله| هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان. ایستادم کنارت. گفتم «چرا تن‌ها؟». آستین‌هایم را زدم بالا و دست‌هایم را گذاشتم روی‌ ظرف‌های نشسته. یاد بچه‌گی‌هایمان افتادی. گفتی «آن‌روز توی حیاط خانه‌تان خیلی تلاش کردی حباب درست کردن را یادم بدهی. یادت هست؟» گفتم « یادم هست دوست داشتم برسانمشان به ماه». با انگشت‌های کفی‌ات حلقه‌ای درست کردی و نفس کشیدی تویش. حباب رنگی با نفس‌هایت بزرگ شد و رفت بالا. نشست کنار قرآن روی طاقچه.
هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان که حباب تو رسید به آسمان. به ماه.

36 |قطار

پنجشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۱، ۱۱:۱۴ ب.ظ
صدا آرام نمی‌شود. سوت قطاری که هیچ ایستگاه و مقصدی ندارد جز خرابه‌‌‌های همین‌‌ حوالی. مثل همه‌ی شب‌های پر از سوت قطار، پتو را کنار می‌زنم و می‌نشینم روی تخت‌خواب تا خیال‌هایم بخوابند...



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۰۲
مهدی شریفی

نظرات  (۱۹)

46 سال وقت داری...
به صورت متوسط...
هر سال یک قطار با 12 واگن...
...
دوست دارم به 46 نرسه...



قطاری که سوتش منو رها نمی‌کنه یه مسافر داره ... گیرم که هزارتا واگن داشته باشه...
خیال اگر بخوابد که دیگر خیال نیست..




لا لقل دل نن را کمتر آشوب می‌کند
صدای سوت دیوونه کننده هرشبو خیلی خوب توصیف کردی
دیشب انگار منشا این سوت وحشی تر شده بود! ماهم شنیدیم




شاید هم دل من زیادی نا اهل شده
سلام من خیلی وقته که پست های شما رو میخونم از وبلاگ خانه ای که دیوار ندارد آدرستون رو ه.عظیمی بهم داده بود فک کنم باید بشناسید الان همیشه سر میزدم برای خوندن پستاتون و میزنم البته جسارت نظر دادن نداشتم !الانم با موبایله که ...
به مشقت



خوش اومدید
دعا بفرمایید
این پست خیلی برام قابل درک بود انگار
منم میشنوم این صدای شبو!!!!!!




هرکسی ممکنه اپ زندگیش یه قطار با یه مسافر داشته باشخ
نظر بالایی خصوصی بود تیکش جاموند
قطار رد و شد و رفت
مسافرا موندن
مسافرا که برن
قطار می مونه!
.
کامنت قبلی اشتباهی خصوصی فرستاده شد.





تو چرا وبلاگتو همچین دربسته کردی؟چرا امرو رز همه اشتباهی تیک خصوصی رو به کار میبرن
خیال هایمان نمیخوابند
به قول شاعر:

خواب راحت نکند آنکه خیالی دارد...

نام وبلاگتان مرا به یاد کتاب خانم یوسفی انداخت...روح تنهایی این تن.ها...

از نقد و راهنماییتان متشکرم.
سلام
اگر بیداری پس از خواب نبود چه میشد ! برای همین است گاهی توی به اصطلاح بیداریمان دلمان میخواهد همه چی خواب باشد...
و خدا کند قبل از خواب ابدی بیدار شویم ...
خواب دیدی خیر باشه انشالله ...
الان درش بازه. باباش تیراندازه!
سلام


گذر عمره ، خوبه برات سوت می کشه تا متوجه بشی در حال عبوره ، قطار ما به مقصد نزدیک شده و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم ...
پست شباهت قشنگ بود.
برای رهایی از کابوس قطار به "لبخندی که شبیهی برایش نیست" بیشتر فکر کنید.
قشنگ بود.
سلام خانم
قبلا؟ تو وبلاگ؟ مخاطب خاموش بودین ؟




سلام
آره.تقریبا
که اینطور. برام جالب بود.

صداشو در نیار :)

حضورت خوشحالم میکنه.

خوشبخت باشی.



آره این یه رازه!!
ممنون از محبتت.
همچنین

خسته‌ام...
روحم جرعه‌ای نگاه می‌خواهد...
میگم حسین! تو به روح اعتقاد داری؟!
نه فقط تو اعتقاد داری!!!
والا...
بی معرفت ببینیمت ی وقتی! کلا...
نیستی...
۲۴ شهریور ۹۱ ، ۱۶:۳۹ دستهای خالی
سلام.قلمتان چسبید!همین.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی