تن‌ها

بسم‌الله| هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان. ایستادم کنارت. گفتم «چرا تن‌ها؟». آستین‌هایم را زدم بالا و دست‌هایم را گذاشتم روی‌ ظرف‌های نشسته. یاد بچه‌گی‌هایمان افتادی. گفتی «آن‌روز توی حیاط خانه‌تان خیلی تلاش کردی حباب درست کردن را یادم بدهی. یادت هست؟» گفتم « یادم هست دوست داشتم برسانمشان به ماه». با انگشت‌های کفی‌ات حلقه‌ای درست کردی و نفس کشیدی تویش. حباب رنگی با نفس‌هایت بزرگ شد و رفت بالا. نشست کنار قرآن روی طاقچه.
هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان که حباب تو رسید به آسمان. به ماه.

72 |سی روزنامه |بیست و پنجم

شنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۰۹ ق.ظ
روزاول |یک‌وجب‌زیرآب
روزدوم |آرماتوربند
روزچهارم |چراغ‌مطالعه
روزپنجم  |کرم‌ها
روزهفتم |ماندگاری
روزنهم |سینک
روزدهم |موشک‌زپرتی
روزیازدهم |نگاره‌های‌ماه
روزدوازدهم |گردی‌های‌فلزی
روزسیزدهم |چروک‌ها
روزهفدهم |مرکه
روزهجدهم |ساکت‌ترین‌مرد
روزنوزدهم |.....
روزبیستم |پیچ‌خوردن
روزبیست‌ویکم |تولدیک‌روضه‌

روزبیست‌ودوم  |ازکوچکی‌های‌روح

روزبیست‌وسوم |عرف‌با واو‌ اضافه 

روز بیست و چهارم | نگاره های ماه (3)



روز بیست و پنجم | میکروفن


میکروفن مسجد شده ملک مشاع طایفه ی محمدیان . کربلایی حسین را که از قدیم همه به موذنی مسجد می شناسند . محمد پسرش هم که این سالها پادو و همه کاره ی مسجد و تنها عضو رسمی و فعال بسیج روستاست و حالا این روزها ، علیرضای چهار ساله ، نوه ی کربلایی حسین ، دارد حق تیره و ترکه ای خود را روی این میراث خانوادگی تثبیت می کند .

بعد از نماز صبح اوست که از صف دوم بلند می شود و اکوچنگ را روشن می کند و میکروفن را میدهد دست من که زیارت عاشورا بخوانم و برنامه ها که تمام می شود ، باز خود اوست که میکروفن را تحویل میگیرد و بعد از نطقی کوتاه توی گردی سر میکروفن ، الله الصمدی می گوید و هنوز حرف هایش تمام نشده خودش دکمه پاور را آف میکند و بعد زیر چشمی به من و جمعیت نگاهی میکند که یعنی " چتونه ؟ نگاه داره ؟ " 

نمیدانم چهار روز دیگر اول اذان بیدار هستم یا نه اما مطمئنم دیگر نه خبری از مسجد مرکه است و نه صدای علی رضا توی بوق بالای مسجد که بگوید : 

                                                                              " اللهم و آل محمد ... نماز " 



دعای روز بیست و پنجم: اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ محبّاً لأوْلیائِکَ ومُعادیاً لأعْدائِکَ مُسْتَنّاً بِسُنّةِ خاتَمِ انْبیائِکَ یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن..........خدام! منو کشته‌ مرده‌ی نورچشمی‌های خودت کن و دشمن خونی دشمنات. راه و رسم زندگی پیامبرات رو بکن تو گوشت و خونم ای که تو خودت پیامبرات رو پاک‌ نگه داشتی!


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۲
مهدی شریفی

نظرات  (۹)

آه...
که چقدر زود گذشت...

پاسخ:
پاسخ: خیلی
سلام

چه جالب ! چه چیزی باعث میشه یه بچه ی چهار ساله اون وقت صبح از خوابش بزنه و بلند شه بیاد مسجد ؟ ....یه میکروفن ! ...
خدایا یعنی ما بنده های بزرگترت اندازه ی یه میکروفن برای با تو بودن ارزش قائل نیستیم در ماه های دیگر سال که نماز صبح مان قضا می شود ؟!

خجالت کشیدم از خودم و از بی انگیزه بودنم ...

وقت خوندن زیارت عاشورا یاد همه باش ... قدر این لحظات رو بدون . گاهی خیلی زود دیر می شود ...

پاسخ:
پاسخ: البته چنان‌چه پیش‌بینی می‌شد خیلی زود دیر شد و قدر لحظه‌ها هم اون‌طور که باید دونسته نشد.
و نگاه‌تون چه‌قدر دردناک بود و مبتلی به ما!
م.ن خیلی الکی الکی داره حالم بد میشه خیلی الکی...

پاسخ:
پاسخ: از من؟!
از علی‌رضا؟!
از میکرفن؟
یا عاصِمَ قُلوبِ النّبییّن..
چهار ساله ؟!!!
معلومه خادمی تو مسجد تو خون این خانوادست ...


چقدر ما آدمهای شهرزده (خودمو میگم) زود به این فضاهای سراسر اخلاص عادت میکنیم و چقدر دل کندن سخت میشه ...

پارسال یک روز مونده به ماه رمضان داشتیم از مریوان برمیگشتیم دوست داشتم جلوی خاله زیبا (خادم مدرسه ) گریه کنم . با اینکه اهل سنت بود مثل مادربزرگ هوای ما رو داشت ...
یادش بخیر

پاسخ:
پاسخ: جهاد پارسال‌تون قبول و ایشالله همه ساله و هر ساله توفیق رفتن‌تون بشه.
این که گفتید گنج روستاست. قیمتی و کم‌یاب
:(
۱۲ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۵۹ خارج ازچارچوب
میدونم دلت برای این طرف تنگ شده بعد که برگردی دلت برا اونجا تنگ میشه

پاسخ:
پاسخ: اون بندگان خدا اصطلاحی داشتن برای دل‌تنگی که "حاجی خلقت تنگ شده نه؟"
باورت می‌شه اون‌قدر مهربون و مهمون نواز بودن که خلقم تنگ نشده بود؟
دوست عزیزی که مطالب رو روی وب میذارید! ضمن عرض سلام و خسته نباشید و با آرزوی قبولی طاعات و عبادات!
شما احتمالن مطالب رو از ثبت موقت در میارید. آره؟ نکنید این کارو! چون تو لیست به روز شده های بلاگفا نمیاد!!

با تشکر

پاسخ:
پاسخ:
سلام دوست عزیز
شما که میدونید این سی روزنامه است و برای هر روز نوشته میشه ، پس خودتون زحمت بکشید و روزانه سر بزنید . چون مطالب تا برسه گاها به عصر میکشه ، بقیه کارهاش رو انجام میدم تا مطلب برسه در نتیجه ثبت موقت میشه منتها برای همون روز . نمیدونم چرا به روز نمیشه ....
ممنون از توجه تون .
۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۴۷ مَـ ه جَـبـیـن
علی ردا رو ندیده دوسش دارم ..

پاسخ:
پاسخ: البته هواداراش زیاد شدن اساسی!!
نفر اول خودم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی