تن‌ها

بسم‌الله| هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان. ایستادم کنارت. گفتم «چرا تن‌ها؟». آستین‌هایم را زدم بالا و دست‌هایم را گذاشتم روی‌ ظرف‌های نشسته. یاد بچه‌گی‌هایمان افتادی. گفتی «آن‌روز توی حیاط خانه‌تان خیلی تلاش کردی حباب درست کردن را یادم بدهی. یادت هست؟» گفتم « یادم هست دوست داشتم برسانمشان به ماه». با انگشت‌های کفی‌ات حلقه‌ای درست کردی و نفس کشیدی تویش. حباب رنگی با نفس‌هایت بزرگ شد و رفت بالا. نشست کنار قرآن روی طاقچه.
هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان که حباب تو رسید به آسمان. به ماه.

74 |سی روزنامه |بیست وهفتم

دوشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۱۴ ق.ظ

روزاول |یک‌وجب‌زیرآب
روزدوم |آرماتوربند
روزچهارم |چراغ‌مطالعه
روزپنجم  |کرم‌ها
روزهفتم |ماندگاری
روزنهم |سینک
روزدهم |موشک‌زپرتی
روزیازدهم |نگاره‌های‌ماه
روزدوازدهم |گردی‌های‌فلزی
روزسیزدهم |چروک‌ها
روزهفدهم |مرکه
روزهجدهم |ساکت‌ترین‌مرد
روزنوزدهم |.....
روزبیستم |پیچ‌خوردن
روزبیست‌ویکم |تولدیک‌روضه
روزبیست‌ودوم  |ازکوچکی‌های‌روح
روزبیست‌وسوم |عرف‌با واو‌ اضافه 
روز بیست و چهارم | نگاره های ماه (3)
روز بیست و پنجم | میکروفن 
روز بیست وششم | دسته 9 نفره 

 



روز بیست وهفتم | وسواس

یادداشت ها را ورق میزنم . اگر از بخل حرف بزنم ، همه یاد ماجرای سهم پول تانکر آب و آقای قاسمی می افتند . 

ورق میزنم . اهمیت نماز جماعت ، این هم نمی شود . سه چهار نفری را که مسجد نمی آیند انگشت نما میکند .

ورق میزنم . اهمیت تبلیغ دین ، نه ، مردم فکر میکنند دارم به خودم نان قرض میدهم . 

ورق میزنم . عشق وازدواج و رابطه دخترو پسر ، حتا خودم نمی توانم این را بدون قیافه اسماعیل تصور کنم ...


نمیدانم امروز چرا این طور شده ، وسواس گرفته ام . 

قید سخنرانی بین دو نماز را میزنم . رساله را باز میکنم تا مساله ای چیزی انتخاب کنم که جای سخنرانی تحویل مردم دهم . حکم روزه خواری برای عاجز ها خوب است ، که بهشان بگویم خدا روزه شان را نمی خواهد و بی خود روزه نگیرند ...

اما شاید صدایم از بلندگو به گوش پیرمرد ِ نابینای مرکه برسد که تمام دلخوشی اش همین روزه های نصفه و نیمه است ...

رساله را هم میبندم . استغفراللهی زیر لب می گویم و می ایستم به نماز ظهر .

امروز روز من است. باید از وسواس بگویم و از آفتی که میافتد به جان دین داری . 



دعای روز بیست و هفتم: اللهمّ ارْزُقْنی فیهِ فَضْلَ لَیْلَةِ القَدْرِ وصَیّرْ أموری فیهِ من العُسْرِ الى الیُسْرِ واقْبَلْ مَعاذیری وحُطّ عنّی الذّنب والوِزْرِ یا رؤوفاً بِعبادِهِ الصّالِحین......... خدام! تو این روز خوبی شب قدرو نصیبم کن. کارهای مشکلمو آسون کن. بهونه‌هامو (هرچند به دردنخورن) قبول کن و تاریکی‌ها و گناهامو بنداز دور ای که با بنده‌های پاکت خوب تا می‌کنی!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۴
مهدی شریفی

نظرات  (۹)

۱۴ مرداد ۹۲ ، ۰۷:۳۸ جایی میان ابرها
فوق العاده..
۱۴ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۱۸ زهره سعادتمند
آقا نشه این وسواس ها و مصلحت اندیشی های ریز و کوچیک جون بگیره و تقویت بشه و سال ها بعد از شما هم یه شیخ مصلحت بسازه!

پاسخ:
پاسخ: گربه رو باید دم حجله کشت!
وسواس در دین خطرناکه!
هعی...
خب پس الان تکلیف بخل چی میشه مثلن؟نمی شد بخلو توضیح داد، حسن ظن داشتن به مردم و امر به معروف رو هم درست توضیح داد؟
تکلیف چی میشه یعنی؟

پاسخ:
پاسخ: اتفاقا نکته اینه که همه‌ی اینا رو باید گفت و وسواس و مصلحت‌اندیشی‌های این‌چنینی رو کنار گذاشت. که اتفاقا در روزهای بعد کمی از این‌ها هم گفتم براشون. اما مشکل بزرگ‌تر حل کردنه این وسواس خانمان سوز بود.
سلام
اینکه آدم به فکر تمام آدمای دورو اطرافش باشه و حواسش باشه دل کسی رو نشکنه به خاطر خدا
وسواسه؟!!!!

پاسخ:
پاسخ: سلام
اینکه در این قالب بخوایم نهی از منکر رو ترک کنیم و آموزه‌های دینی رو تحویل مردم ندیم وسواس در تبلیغه. ترس از کم شدن پامنبری هم شاید باشه.
باید هم گفت هم مراقب بود دل کسی نشکنه و انگشت‌نما نشن.
چی گفتید حالا؟

پاسخ:
پاسخ: الان با این همه فاصله‌ی زمانی خب دیگه یادم نیست راستشو بخواید.
۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۵۵ مَـ ه جَـبـیـن
عالی تر از این نمیشد ..

پاسخ:
پاسخ: وسواس؟
۲۳ مرداد ۹۲ ، ۰۸:۳۶ مَـ ه جَـبـیـن
نه ..

اینکه آقای شریفی ب همه چیز اهمیت میدادن و دقت داشتن ..
وسواس در دین دقیقا یعنی چی؟؟

پاسخ:
پاسخ: تقریبا یعنی همین کاری که باعث شده بود من قید هر حرفی را بزنم و به اسم مراعات وظیفه‌ی دینی و شرعیم رو ترک کنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی