تن‌ها

بسم‌الله| هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان. ایستادم کنارت. گفتم «چرا تن‌ها؟». آستین‌هایم را زدم بالا و دست‌هایم را گذاشتم روی‌ ظرف‌های نشسته. یاد بچه‌گی‌هایمان افتادی. گفتی «آن‌روز توی حیاط خانه‌تان خیلی تلاش کردی حباب درست کردن را یادم بدهی. یادت هست؟» گفتم « یادم هست دوست داشتم برسانمشان به ماه». با انگشت‌های کفی‌ات حلقه‌ای درست کردی و نفس کشیدی تویش. حباب رنگی با نفس‌هایت بزرگ شد و رفت بالا. نشست کنار قرآن روی طاقچه.
هنوز به ماه نرسیده بود روزهای با هم بودنمان که حباب تو رسید به آسمان. به ماه.

75 |سی روزنامه |بیست و هشتم

سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۳:۳۴ ق.ظ

روزاول |یک‌وجب‌زیرآب
روزدوم |آرماتوربند
روزچهارم |چراغ‌مطالعه
روزپنجم  |کرم‌ها
روزهفتم |ماندگاری
روزنهم |سینک
روزدهم |موشک‌زپرتی
روزیازدهم |نگاره‌های‌ماه
روزدوازدهم |گردی‌های‌فلزی
روزسیزدهم |چروک‌ها
روزهفدهم |مرکه
روزهجدهم |ساکت‌ترین‌مرد
روزنوزدهم |.....
روزبیستم |پیچ‌خوردن
روزبیست‌ویکم |تولدیک‌روضه 
روزبیست‌ودوم  |ازکوچکی‌های‌روح
روزبیست‌وسوم |عرف‌با واو‌ اضافه 
روز بیست و چهارم | نگاره های ماه (3)
روز بیست و پنجم | میکروفن 
روز بیست وششم | دسته 9 نفره 
روز بیست و هفتم | وسواس


روز بیست و هشتم | ستاره ها 



 
از دعوتی افطاری که بر گشتم ، کربلایی جلوی در خانه بساط خوابش را  پهن کرده بود .به سرفه صد lصاف کردم و گفتم :

" تنها خوری ؟ ما چی پس کل حسین ؟ "

با خنده بلند شد و نشست و گفت : " امشب باد نیس ، داخل گرمه "

گفتم :

" اگه گرمه برای ما هم گرمه . جا باز کن منم میام پیشت "

پسرش محمد از راه رسید و گفت : " حاجی لباساتو عوض کن بریم بالا بلندی "

بلندی یعنی تپه شصت هفتاد متری بر خانه کربلایی .

برای کسی در آستانه روز مرگی رفتن به این تپه و پهن کردن زیلو روی سطحی صاف و آتش . چای قوری و هندوانه اخر شب و خوردن گوجه و نان و نمک و حظ بردن از خاطره ها و افسانه های کربلایی ، تا دوازده شب ما را بی خیال دنیا کرد . تا چند دقیقه پیش ، همه مرکه از این بالا زیر پایم بود و بلندی حسی از قدرت و بزرگی داده بود به من . حالا اما ، که پتو را از سرمای باد تا زیر چانه ام کشیده ام بالا و زل زده ام به آسمان تو ، احساس بچه پلانکتونی را دارم که وقتی کره زمین را آب میگیرد ، در اعماق اقیانوس دارد دنبال بند کفشش می گردد .

آسمان پر ستاره ات عجیب حقیرمان میکند . کاش آسمان پردیسان هم این همه ستاره داشت . 



دعای روز بیست‌و‌هشتم: اللهم وفِّر حظّی من النوافل و اکرمنی فیه باحضار المسائل و قرّب فیه وسیلتی الیک من بین الوسائل یا من لا یشغله الحاح الملحین............ خدایم! در این روز‌ تن‌وجانم را پر از مستحبات کن و با حاضرکردن خواسته‌هام منت بذار به سرم. از بین این‌همه وسیله‌ی رنگی‌رنگی، وسیله‌ی رسیدن به خودت رو برام جفت‌وجورکن. ای کسی که این‌همه خواهش و تمنا حواست رو از چیزی پرت نمی‌کنه!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۵
مهدی شریفی

نظرات  (۸)

ای ...ای ...ای دلت تنگ ِستاره های پردیسان شده یا تنگِ ماه ِ پردیسان ؟!!!

پاسخ:
پاسخ: ای ای ای ... خدا به همه صبر بده ایشالله!
وای...وای...وای...محشر بود اون بچه پلنکتون.اشکمو در آورد

پاسخ:
پاسخ: شاید حتی حقیرتر از این!
دل‍‌مان اسمان پرستاره خواست ...

پاسخ:
پاسخ: پس دل بکنید از شهر
سلام
معرکه است این آسمان پرستاره
حیف که محرومیم...

بچه پلانکتون!
وحتی کوچکتر...

پاسخ:
پاسخ: حتی کوچک‌تر!
۱۵ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۰۴ زهره سعادتمند
کامنت زیبا و پرمغز خانوم معلم رو که دیدم اصن یادم رفت چی میخواستم بگم!
پس به لایک کردن نظر ایشون بسنده میکنم:)

پاسخ:
پاسخ: ای بابا!
چرا قضیه رو خونوادگی می‌کنین! عرفان ستاره‌ها رو نظاره کنید شما!
نه دیگه خانم معلم
دلش میخواد پردیسان "این همه" ستاره داشته باشه ولی هیچ وقت دلش نمیخواد بیشتر از یک ماه تو پردیسان بتابه
چرا پردیسان را از قم جدا میکنید؟

پاسخ:
پاسخ: بله دقیقا!
حالا ما جدا نکنیم شوما خودت بگو. جدا نیست انصافا؟
ببین! ستاره‌های پردیسانو می‌خوای اگه، باید بیای اون‌جایی که می‌گم! یه جایی هست، خیلی خوبه! فقط ببین؛ جاده خاکیه. نور نداره. پشه داره. سگ‌م داره تازه! ولی بازم خوبه!

پاسخ:
پاسخ: واقعا؟!!!
تو رفتی اونجا؟
اون‌شبی که اومدم خونه‌تون شام. بعدش بریم با هم!
۲۰ مرداد ۹۲ ، ۱۵:۵۷ مَـ ه جَـبـیـن
خانم معلم ِ خیلی خوب گفته !

پاسخ:
پاسخ: الاهی خدا خیر بده به خانم معلم
اما ببین با یه کامنت چه قدر نکته انحرافی برای این پست درست کرد!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی